گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۶

با کمال اتحاد از وصل مهجوریم ما
همچو ساغر می به‌ لب داریم و مخموریم ما
پرتو خورشید جز در خاک نتوان ‌یافتن
یک‌ زمین و آسمان از اصل خود دوریم‌ ما
د رتجلی سوختیم و چشم بینش وا نشد
سخت پابرجاست جهلِ ما، مگر طوریم ما
با وجود ناتوانی سر به‌ گردون سوده‌ایم
چون مه سرخط عجزیم و مغروریم ما
تهمت حکم قضا را چاره نتوان یافتن
اختیار از ماست چندانی‌ که مجبوریم ما
مفت ساز بندگی‌ گر غفلت و گر آگهی
پیش نتوان برد جز کاری‌که مأموریم ما
بحر در آغوش و موج ما همان محوِ کنار
کارها با عشق بی‌پرواست معذوریم ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با کمال اتحاد از وصل مهجوریم ما
همچو ساغر می به‌ لب داریم و مخموریم ما
هوش مصنوعی: ما به‌طور کامل با هم متحد هستیم، اما از داشتن وصال دور هستیم. مثل جامی پر از می که به لب داریم، ولی در حالت مستی هستیم.
پرتو خورشید جز در خاک نتوان ‌یافتن
یک‌ زمین و آسمان از اصل خود دوریم‌ ما
هوش مصنوعی: نور خورشید فقط در خاک قابل مشاهده است و ما از حقیقت خود، که زمین و آسمان هستند، فاصله گرفته‌ایم.
د رتجلی سوختیم و چشم بینش وا نشد
سخت پابرجاست جهلِ ما، مگر طوریم ما
هوش مصنوعی: ما در زندگی به شدت دچار خودسوزی و سوز و گداز شدیم، اما حس بینش و آگاهی‌ مان باز نشد. جهل و نادانی ما به شدت پابرجاست، مگر اینکه ما از حال و هوای خود فراتر برویم.
با وجود ناتوانی سر به‌ گردون سوده‌ایم
چون مه سرخط عجزیم و مغروریم ما
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ضعف و ناتوانی داریم، اما سر به آسمان بلند کرده‌ایم. ما مانند ماه با وجود اینکه مشکلات و کمبودهایی داریم، باز هم مغرور و با اعتماد به نفس به نظر می‌رسیم.
تهمت حکم قضا را چاره نتوان یافتن
اختیار از ماست چندانی‌ که مجبوریم ما
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که در زندگی گاهی اوقات نمی‌توانیم بر سرنوشت خود تأثیر بگذاریم و مجبور به پذیرش واقعیت‌های زندگی هستیم. ما در برخی از شرایط و اتفاقات، دست خود را بسته و ناچار به تحمل وضعیتی هستیم که از کنترل ما خارج است.
مفت ساز بندگی‌ گر غفلت و گر آگهی
پیش نتوان برد جز کاری‌که مأموریم ما
هوش مصنوعی: اگر در زمینه بندگی و خدمت، چه با غفلت و چه با آگاهی، کاری جز آنچه که به ما محول شده است انجام ندهیم، کار دیگری را نمی‌توانیم پیش ببریم.
بحر در آغوش و موج ما همان محوِ کنار
کارها با عشق بی‌پرواست معذوریم ما
هوش مصنوعی: دریا در آغوش ماست و امواجش نشان‌دهنده عشق بی‌پروایی است که در کنار کارهایمان غرق شده‌ایم و به همین خاطر باید از ما عذرخواهی کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/10/29 23:12
الدوز

با سلام
در بیت چهارم، مصرع دوم، کلمه «نو» جا افتاده است:
چون مه «نو» سرخط عجزیم و مغروریم ما

1399/06/06 07:09
فهیم هنرور

سخت پابرجاست جهل مامگرطوریم ما
اشتباه تایپی شده است. ممنون

1404/09/06 18:12
سام

بیدل دهلوی در اشعار خود به دشواری این مسیر نیز اشاره داشته و گاه خود [انسان] را سرزنش می‌کند که چرا به‌رغم علم به روشنایی پایان این مسیر، از قدم گذاشتن در آن حذر دارد.