غزل شمارهٔ ۲۱۶۰
عمریست ز اسباب غنا هیچ ندارم
چون دست تهی غیر دعا هیچ ندارم
تحریک لبی بود اثر مایهٔ ایجاد
معذورم اگر جز من و ما هیچ ندارم
تشویق خیالات وجود و عدمم نیست
چون رمز دهانت همه جا هیچ ندارم
یا رب چقدر گرم کنم مجلس تصویر
سازم همه کوک است و صدا هیچ ندارم
چون شمع اگر شش جهتم پی سپر افتد
غیر از سر خود در ته پا هیچ ندارم
وامانده یأسم که از این انجمن آخر
برخاستنی هست و عصا هیچ ندارم
مغرور هوس میزیم از هستی موهوم
فریاد که من شرم و حیا هیچ ندارم
همکسوت اسباب حبابم چه توان کرد
گر باز کنم بند قبا هیچ ندارم
شخص عدم از زحمت تمثال مبراست
آیینه! تو هیچم منما هیچ ندارم
بیدل اگر آفاق بود زیر نگینم
جز نام خدا نام خدا هیچ ندارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۹: در آن محفل کهام من تا بگویم این و آن دارمغزل شمارهٔ ۲۱۶۱: میام به ساغر اگر خشک شد خمار ندارم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمریست ز اسباب غنا هیچ ندارم
چون دست تهی غیر دعا هیچ ندارم
هوش مصنوعی: سالهاست که از وسایل و منابع ثروت بیبهرهام و جز دعا چیزی دیگر ندارم.
تحریک لبی بود اثر مایهٔ ایجاد
معذورم اگر جز من و ما هیچ ندارم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که با یک اشاره یا تحرکی از طرف معشوق، احساسات و حالتی در من ایجاد شده است. من برای این احساس که فقط به خودم و ما مربوط میشود، عذرم را میپذیرم، ولی در واقع هیچ چیز دیگری جز این احساس و ارتباط ندارم.
تشویق خیالات وجود و عدمم نیست
چون رمز دهانت همه جا هیچ ندارم
هوش مصنوعی: تشویق به افکارم درباره وجود و نبود نیست، زیرا رمز کلام تو در هر جا چیزی ندارد.
یا رب چقدر گرم کنم مجلس تصویر
سازم همه کوک است و صدا هیچ ندارم
هوش مصنوعی: خداوندا، چقدر میتوانم مجلس را گرم کنم و تصاویری بسازم، همه چیز آماده و هماهنگ است، اما من هیچ صدایی ندارم.
چون شمع اگر شش جهتم پی سپر افتد
غیر از سر خود در ته پا هیچ ندارم
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که وقتی در برابر شش طرف مورد حمله قرار میگیرد، جز سر خود در هیچ جایی از بدنم چیزی برای دفاع ندارم.
وامانده یأسم که از این انجمن آخر
برخاستنی هست و عصا هیچ ندارم
هوش مصنوعی: در اینجا فردی از ناامیدی و بیپناهی خود صحبت میکند. او احساس میکند که از جمعی که در آن است، بالاخره جدا خواهد شد، اما در این مسیر از هیچ قدرت و وسیلهای برخوردار نیست و به نوعی به زمین مانده و تنهاست.
مغرور هوس میزیم از هستی موهوم
فریاد که من شرم و حیا هیچ ندارم
هوش مصنوعی: ما به خاطر آرزوهای فریبندهای که داریم، از واقعیتی که وجود ندارد، غافل هستیم و با صدای بلند اعلام میکنیم که هیچ ندامت و شرمی احساس نمیکنیم.
همکسوت اسباب حبابم چه توان کرد
گر باز کنم بند قبا هیچ ندارم
هوش مصنوعی: اگر لباسم را رها کنم و به آنچه دارم نگاه کنم، میبینم که هیچ چیز ندارم.
شخص عدم از زحمت تمثال مبراست
آیینه! تو هیچم منما هیچ ندارم
هوش مصنوعی: شخصی که وجود ندارد، از زحمت و تلاش برای به نمایش گذاشتن تصویر خود آزاد است، ای آینه! تو هم در واقع هیچ نیستی و من نیز چیزی ندارم.
بیدل اگر آفاق بود زیر نگینم
جز نام خدا نام خدا هیچ ندارم
هوش مصنوعی: اگر بیدل، دنیا را زیر کنترل خود داشته باشد، تنها چیزی که برای من ارزش دارد، نام خداست و جز آن چیزی دیگر برایم اهمیت ندارد.

بیدل دهلوی