گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۶

مپسند جزبه رهن تغافل پیام ما
لعل ترا نگین نگرفته‌ست نام ما
پوشیده نیست تیرگی بخت عاشقان
آیینهٔ چراغ به دست است شام ما
کس با دل‌گرفته چه صید آرزوکند
این غنچه وا شودکه‌گل افتد به دام ما
صد رنگ خون به جیب تأمل نهفته‌ایم
ضبط نفس چنو زخم دل‌ست التیام ما
همواری طبیعت پرکار روشن است
مستی نخوانده است‌کس از خط جام ما
در مکتب تسلسل عقلت نمی‌رسد
صد داستان به یک سخن ناتمام ما
معیار چارسوی دو عالم گرفته‌ایم
یک جنس نیست قابل سودای خام ما
گاهی دو همعنان سحر می‌توان گذشت
رنگ شکسته می‌کشد امشب زمام ما
چون سبحه اینقدر به چه امید می‌دود
دل در رکاب اشک چکیدن خرام ما
دیگر به الفت‌که توان چشم دوختن
در عالم رمی‌که نفس نیست رام ما
کو انفعال تا حق هستی اداکنیم
چون شمع بسته برعرقی چند وام ما
بیدل چو نقش پا زبنای ادب مپرس
پر سرنگون فتاده بلندی ز بام ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مپسند جزبه رهن تغافل پیام ما
لعل ترا نگین نگرفته‌ست نام ما
هوش مصنوعی: این بیت می‌گوید که پیام ما برای تو به گونه‌ای است که به غفلت نمی‌ماند و تو باید از آن بهره‌مند شوی، چرا که زیبایی و ارزش ما به خاطر شایستگی خودمان است، نه به خاطر چیزی که دیگران از ما فهمیده‌اند.
پوشیده نیست تیرگی بخت عاشقان
آیینهٔ چراغ به دست است شام ما
هوش مصنوعی: سختی‌ها و بدی‌های سرنوشت عاشقان پنهان نیست؛ ما چراغی در دست داریم که مانند آینه‌ای، روشنی را به شب تار ما می‌آورد.
کس با دل‌گرفته چه صید آرزوکند
این غنچه وا شودکه‌گل افتد به دام ما
هوش مصنوعی: کسی که دلش گرفته و ناراحت است، نمی‌تواند به آرزوهایش فکر کند. باید منتظر بماند تا این غنچه باز شود و گل به دام ما بیفتد.
صد رنگ خون به جیب تأمل نهفته‌ایم
ضبط نفس چنو زخم دل‌ست التیام ما
هوش مصنوعی: ما در دل خود احساسات و دردهای بسیاری داریم که مانند رنگ‌های مختلف خون در کنار هم جمع شده‌اند. این زخم‌های عاطفی به ما دیکته می‌کنند که چگونه باید نفس بکشیم و به نوعی نشان‌دهنده‌ی نیاز ما به التیام هستند.
همواری طبیعت پرکار روشن است
مستی نخوانده است‌کس از خط جام ما
هوش مصنوعی: زندگی و طبیعت همیشه در حال فعالیت و تلاش هستند و این روشنی و سرزندگی گویای این است که هیچ‌کس از تاثیرات خوشایند زندگی، مثل لذت و شگفتی، بی‌خبر نیست. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که تحت تأثیر چیزهای زیبا و خوشایند، کمتر احساس شادابی می‌کند.
در مکتب تسلسل عقلت نمی‌رسد
صد داستان به یک سخن ناتمام ما
هوش مصنوعی: در دنیای پیچیده و بی‌پایان، عقل و فکر تو قادر نیست که هزاران داستان را در یک جمله ناتمام جمع کند.
معیار چارسوی دو عالم گرفته‌ایم
یک جنس نیست قابل سودای خام ما
هوش مصنوعی: ما یک معیار در چهار سوی عالم قرار داده‌ایم و می‌گوییم که دل‌باختگی و آرزوی ما به هیچ وجه به یک جنس و چیز خاص محدود نمی‌شود.
گاهی دو همعنان سحر می‌توان گذشت
رنگ شکسته می‌کشد امشب زمام ما
هوش مصنوعی: گاهی در کنار هم می‌توانیم از زیبایی‌ها بگذریم، در حالی که رنگ‌های خیره‌کننده شب ما را تحت تأثیر قرار داده‌اند.
چون سبحه اینقدر به چه امید می‌دود
دل در رکاب اشک چکیدن خرام ما
هوش مصنوعی: دل به اشک و حسرت می‌زند و به خاطر زیبایی و آرامشی که در چهره محبوب وجود دارد، بی‌وقفه دنبال او می‌دود. همچون مرواریدهایی که در تسبیح ردیف شده‌اند، دل در پی التعب و زیبایی محبوب است.
دیگر به الفت‌که توان چشم دوختن
در عالم رمی‌که نفس نیست رام ما
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم به محبت نگاه کنم، زیرا در این دنیا که نفس در آن تسلط ندارد، به سختی می‌توان آرامش یافت.
کو انفعال تا حق هستی اداکنیم
چون شمع بسته برعرقی چند وام ما
هوش مصنوعی: این بیت می‌گوید که باید توانایی و واکنش‌پذیری خود را حفظ کنیم تا بتوانیم حقوق و وجود خود را به درستی بیان کنیم. مانند شمعی که به آرامی می‌سوزد و حرارت خود را در طول زمان حفظ می‌کند. در واقع، به تکامل و رشد در زندگی اشاره دارد، با وجود چالش‌ها و موانع.
بیدل چو نقش پا زبنای ادب مپرس
پر سرنگون فتاده بلندی ز بام ما
هوش مصنوعی: بیدل، مانند نشانه‌ای که بر زمین می‌افتد، از تو نمی‌خواهد بی‌ادبی را بپرسی؛ زیرا او در این دنیا، به مانند کسی است که از بلندی بام افتاده، و حالش گواهی بر سختی‌ها و ناکامی‌هایش می‌دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۶ به خوانش عندلیب