غزل شمارهٔ ۲۱۵
با سحر ربطی ندارد شام ما
فارغ است از صاف، درد جام ما
دل به طوف خاککویی بستهایم
تکمه دارد جامهٔ احرام ما
گربه امشب حسرت رویکه داشت
روغنگل بخت از بادام ما
از امل دل را مسخرکردهایم
پخته میجوشد خیال خام ما
در حق انصاف ابنای زمان
داد تحسین میدهد دشنام ما
بر حریفان از خموشی غالبیم
گر نباشد بحث ما الزام ما
زین چمنتصویرصبحیگل نکرد
بینفستر از هوای بام ما
درخور رزق مقدر زندهایم
ریشهٔ این دانه دارد دام ما
فقرما را شهرة آفاقکرد
کوس زد در بینگینی نام ما
برنمیآید ز تشویشکسوف
آفتابکشور ایام ما
نور معنی از تضع باختیم
خانه تاریک است ازگلجام ما
غیر رم درکاروان برق نیست
یک خط است آغاز تا انجام ما
نامه بر بال تحیر بستهایم
برکه خواند بیکسی پیغام ما
تا فلک باز است درهای قبول
آه از بیصبری ابرام ما
هر طرف چون اشک بیدل میدویم
تا کجا بیلغزش افتدگام ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با سحر ربطی ندارد شام ما
فارغ است از صاف، درد جام ما
هوش مصنوعی: در این شعر، به نظر میرسد که شاعر میگوید که سحر و روشنایی صبح هیچ ارتباطی با شب و شام ما ندارد. ما از هر گونه شفافیت و روشنی آزاد هستیم و با درد و مشکلات خودمان درگیر هستیم. به عبارت دیگر، شب ما به دور از روشنایی و راحتی است و مشغولیتها و دغدغههای خود را داریم.
دل به طوف خاککویی بستهایم
تکمه دارد جامهٔ احرام ما
هوش مصنوعی: ما دلمان را به سرزمین دوست سپردهایم و در حقیقت، حجاب و لباس پاکی به تن داریم که نشانه وابستگی ما به آنجا است.
گربه امشب حسرت رویکه داشت
روغنگل بخت از بادام ما
هوش مصنوعی: امشب، گربه به خاطر زیبایی که داشت، ناراحت است و بختش را به طور تصادفی از روی بادام ما میگذرد.
از امل دل را مسخرکردهایم
پخته میجوشد خیال خام ما
هوش مصنوعی: دل ما تحت تأثیر احساسات و رویاهای خام و ناپختهمان قرار دارد و این احساسات به گونهای ما را تسخیر کردهاند. در واقع، فکر و خیال ما هنوز به بلوغ نرسیده و باعث میشود که احساساتمان به شکل غلیظی در وجودمان بجهند.
در حق انصاف ابنای زمان
داد تحسین میدهد دشنام ما
هوش مصنوعی: در مورد حق و انصاف، مردم این عصر از یک سو ما را تحسین میکنند و از سوی دیگر به ما دشنام میدهند.
بر حریفان از خموشی غالبیم
گر نباشد بحث ما الزام ما
هوش مصنوعی: ما در خاموشی خود بر رقبایمان برتری داریم؛ اگر بحثی در کار نباشد، ما هیچ الزامی نداریم.
زین چمنتصویرصبحیگل نکرد
بینفستر از هوای بام ما
هوش مصنوعی: در این چمن، صبحی رنگین و زیبا به وجود نیامد، که هوای بام ما از آن نیز بینفستر و ساکتتر است.
درخور رزق مقدر زندهایم
ریشهٔ این دانه دارد دام ما
هوش مصنوعی: ما به قدر روزی که برایمان مقدر شده زندهایم و زندگیمان وابسته به این نعمتهاست.
فقرما را شهرة آفاقکرد
کوس زد در بینگینی نام ما
هوش مصنوعی: فقر ما باعث شد که نام ما در کل دنیا شناخته شود و در غفلت، صدای ما به گوش همه رسید.
برنمیآید ز تشویشکسوف
آفتابکشور ایام ما
هوش مصنوعی: هیچ کس از نگرانی و دلنگرانی نمیتواند مانع طلوع آفتاب کشور روزگار ما شود.
نور معنی از تضع باختیم
خانه تاریک است ازگلجام ما
هوش مصنوعی: نور معنى و مفهوم را از دست دادهایم و به همین خاطر، خانهمان تاریک و بیروح شده است؛ همچنان که خانهای که از خشت و گل ساخته شده، در ظلمت میماند.
غیر رم درکاروان برق نیست
یک خط است آغاز تا انجام ما
هوش مصنوعی: غیر از عشق و محبت در زندگی وجود ندارد و همه چیز از همین نقطه آغاز میشود و به همین جا ختم میشود.
نامه بر بال تحیر بستهایم
برکه خواند بیکسی پیغام ما
هوش مصنوعی: ما پیامی را به گونهای در دل ماجرای عجیب و غریب قرار دادهایم که مانند پرندهای بر افراز؛ گویی این پیام به جای کسی دیگر، به برکهای میرسد.
تا فلک باز است درهای قبول
آه از بیصبری ابرام ما
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان باز است و امکان پذیرش وجود دارد، آه و نالهی ما به خاطر بیصبریام همچنان ادامه دارد.
هر طرف چون اشک بیدل میدویم
تا کجا بیلغزش افتدگام ما
هوش مصنوعی: من در هر سو همانند اشک یک درد در درون میدوم و نمیدانم قدمهای ما تا کجا بدون اشتباه خواهد رفت.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/08/24 00:10
سعید
متن شعر احتیاج به بازنگری و ویرایش دارد
به جای گربه یحتمل گریه باید باشد
نور معنی از تضع باختیم؟!
به نظر تصنع باشد!
بازنگری کنید لطفاً

بیدل دهلوی