غزل شمارهٔ ۲۱۵۲
به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم
ز فیض دل تپیدنها خروشی بینفس دارم
درین گلشن نوایی بود دام عندلیب من
ز بس نازک دلم از بوی گل چوب قفس دارم
نشاط اعتبارم کرد بیتاب تپیدنها
چو بحر از موج خیز آبرو در دیده خس دارم
نفس جز تاب و تب کاری ندارد مفت ناکامی
دماغ سوختن گرم است تا این مشت خس دارم
به گفتوگو سیه تا چند سازم صفحهٔ دل را
ز غفلت تا به کی آیینه در راه نفس دارم
محبت مشربم لیک از فسون شوخی سودا
به سعی هرزه فکریها دماغی بوالهوس دارم
گر از تار نگاهم ناله برخیزد عجب نبود
به چشم خود گره گردیده اشکی چون جرس دارم
سراپا جوهری دارم ز روشن طینتی بیدل
که چون مینای می از موج خون تار نفس دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۱: چو اشک امشب به ساغر بادهٔ نابی دگر دارمغزل شمارهٔ ۲۱۵۳: پر افشانم چو صبح اما گرفتاری هوس دارم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم
ز فیض دل تپیدنها خروشی بینفس دارم
هوش مصنوعی: در دشت آرامش و بیتنشی، صدای شوق و هیجان را دارم و از دل پر شور و طپش آن، صدایی بیوقفه و بینفس سر میزند.
درین گلشن نوایی بود دام عندلیب من
ز بس نازک دلم از بوی گل چوب قفس دارم
هوش مصنوعی: در این باغ صدایی وجود دارد و چون بسیار لطیف و حساس هستم، بوی گل باعث میشود که احساس کنم در قفسی گرفتار شدهام.
نشاط اعتبارم کرد بیتاب تپیدنها
چو بحر از موج خیز آبرو در دیده خس دارم
هوش مصنوعی: شادی و نشاط سبب شده که دلم به تپش بیفتد، مانند دریایی که از موجها میلرزد. من در چشمانم نشان و نشانهای از عزت و احترام دارم.
نفس جز تاب و تب کاری ندارد مفت ناکامی
دماغ سوختن گرم است تا این مشت خس دارم
هوش مصنوعی: زندگی تنها به کشمکش و تلاطم میگذرد و نمیتوانم به جز ناکامی چیزی را احساس کنم. ولی با وجود همه اینها، احساساتم همچنان داغ و پرشور است، حتی اگر به خاطر مشکلات، افسرده باشم.
به گفتوگو سیه تا چند سازم صفحهٔ دل را
ز غفلت تا به کی آیینه در راه نفس دارم
هوش مصنوعی: به چه مدت باید در این بحث و گفتگو بمانم؟ تا کی باید دل خود را از غفلت پاک کنم و همچنان در چهره خود به دنبال حقیقت و آینه درونم بگردم؟
محبت مشربم لیک از فسون شوخی سودا
به سعی هرزه فکریها دماغی بوالهوس دارم
هوش مصنوعی: علاقه من به عشق و محبت وجود دارد، اما تحت تأثیر ترفندهای بازیگوشی و خیالپردازی، ذهنی سرگردان و بیهدف دارم.
گر از تار نگاهم ناله برخیزد عجب نبود
به چشم خود گره گردیده اشکی چون جرس دارم
هوش مصنوعی: اگر از چشمانم صدای اندوهی بلند شود، جای تعجب نیست، چرا که در نگاه خود مایی از اشک دارم که مانند زنگی به صدا در میآید.
سراپا جوهری دارم ز روشن طینتی بیدل
که چون مینای می از موج خون تار نفس دارم
هوش مصنوعی: من از وجود خودم گنجینهای دارم که از خاک روشن و خالص ساخته شده است. مانند مینای می که در موج خون جریان دارد، نفس من نیز از عمق احساسی عمیق و بیدلی سرشار است.

بیدل دهلوی