غزل شمارهٔ ۲۱۴۶
خیال آن مژه عمریست در نظر دارم
درین چمن قلم نرگسی به سر دارم
نیاز من همه ناز، احتیاجم استغنا
گل بهار توام رنگ از که بردارم
وصال اگر ثمر دیدههای بیخوابست
من این امید ز آیینه بیشتر دارم
دل و دماغ تماشای فرصتم کم نیست
هزار آینه در چشمک شرر دارم
به یاد نرگس مستشگرفتهام قدحی
دگر مپرس ز من عالمی دگر دارم
خمار عیش ندارد مقیم دیر وفا
دلی گداختهام شیشه در نظر دارم
حضور دولت بیاعتباریم چه کم است
گره ندارم اگر رشته بیگهر دارم
غم فضولی وحشت کجا برم یارب
که شش جهت چو نگه یک قدم سفر دارم
جنون شکست به بیکاریام ز عریانی
به دست جای گریبان همین کمر دارم
کسی به فهم کمالم دگر چه پردازد
ز فرق تا به قدم عیبم این هنر دارم
دلیر عرصهٔ لافم ز انفعال مپرس
همین قدرکه نفس خون کنم جگر دارم
کجاست مشتری لفظ و معنیام بیدل
پری متاعم و دکان شیشهگر دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۵: ازین صحرای بیحاصل دگر با خود چه بردارمغزل شمارهٔ ۲۱۴۷: ز سور و ماتم این انجمنهاکی خبر دارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال آن مژه عمریست در نظر دارم
درین چمن قلم نرگسی به سر دارم
هوش مصنوعی: من مدتی است که به یاد آن مژه جذاب هستم و در این باغ چشمی مانند نرگس دارم که به زیبایی آن اشاره میکند.
نیاز من همه ناز، احتیاجم استغنا
گل بهار توام رنگ از که بردارم
هوش مصنوعی: تمام خواسته من فقط زیبایی و ناز توست. احتیاج من این است که از گل بهار تو رنگ و صفا بگیرم، ولی نمیدانم این زیبایی را از چه کسی طلب کنم.
وصال اگر ثمر دیدههای بیخوابست
من این امید ز آیینه بیشتر دارم
هوش مصنوعی: اگر به وصال (دوستی یا محبوب) برسم، احساس میکنم که زحمات و شبزندهداریهای من برای شما نتیجه داده است. من از این امید در دل دارم که به تحقق آرزوهایم نزدیکتر شوم.
دل و دماغ تماشای فرصتم کم نیست
هزار آینه در چشمک شرر دارم
هوش مصنوعی: دل و ذهن من برای تماشای فرصتها بسیار آماده است و من در چشمانم مانند هزار آینه، درخشش و جذابیتی دارم که به چشم میآید.
به یاد نرگس مستشگرفتهام قدحی
دگر مپرس ز من عالمی دگر دارم
هوش مصنوعی: به خاطر یاد نرگس مستش، من یک جام دیگر در دست دارم و از من درباره چیز دیگری نپرسید، چون دنیای متفاوتی دارم.
خمار عیش ندارد مقیم دیر وفا
دلی گداختهام شیشه در نظر دارم
هوش مصنوعی: نشاط و شادی واقعی در جایی که وفا وجود ندارد، وجود ندارد. من دلی سوخته دارم و در نظر دارم که شیشهای برای نشان دادن این حالت داشته باشم.
حضور دولت بیاعتباریم چه کم است
گره ندارم اگر رشته بیگهر دارم
هوش مصنوعی: حضور در دولت و مقام، برای من ارزش و اهمیت چندانی ندارد، زیرا اگرچه ممکن است در دستم رشتهای داشته باشم، اما به گوهری از آن بهرهمند نیستم و در واقع توانایی خاصی ندارم.
غم فضولی وحشت کجا برم یارب
که شش جهت چو نگه یک قدم سفر دارم
هوش مصنوعی: ای کاش میدانستم غم و اضطراب فضولی را کجا ببرد، زیرا در هر سو که نگاه میکنم، احساس میکنم که یک قدم از زندگیام را نیز نمیتوانم پشت سر بگذارم.
جنون شکست به بیکاریام ز عریانی
به دست جای گریبان همین کمر دارم
هوش مصنوعی: دیوانگی من به این دلیل است که هیچ کاری ندارم و به خاطر بیپناهیام، تنها به کمری که دارم، میتوانم چنگ بزنم.
کسی به فهم کمالم دگر چه پردازد
ز فرق تا به قدم عیبم این هنر دارم
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به عمق فهم و کمال من پی ببرد، در حالی که خودم عیبهایم را از سر بیخبری نمیبینم.
دلیر عرصهٔ لافم ز انفعال مپرس
همین قدرکه نفس خون کنم جگر دارم
هوش مصنوعی: نترس از اینکه من در برابر چالشها ساکت نمینشینم. فقط این را بدان که حتی اگر دچار مشکل شوم، هنوز توانایی انجام کارهای سخت را دارم.
کجاست مشتری لفظ و معنیام بیدل
پری متاعم و دکان شیشهگر دارم
هوش مصنوعی: من عاشق و درگیر کلمات و معانی هستم و همچنان دلباخته زیباییها و لطافتهایم. من در دنیای خودم مملو از احساسات و خیالها زندگی میکنم و در فضای زندگیام، همهچیز را با صداقت و زیبایی میبینم.

بیدل دهلوی