اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم
در پرتو چراغی پروانه مینگارم
هوش مصنوعی: جز عشق تو و یاد تو هیچ چیز دیگری در دل ندارم. در نور چراغی، مانند پروانهای به یاد تو میرقصم و نمیتوانم از تو دور بمانم.
روز نشاط شب کرد آخر فراق یارم
خود را اگر نسوزم شمعی دگر ندارم
هوش مصنوعی: روزهای شاد و پرنشاط به پایان رسیده و حالا شب فرا رسیده است. وقتی که از یارم دورم و دلم برایش تنگ شده، اگر خودم را نسوزانم، دیگر هیچ نور و گرمایی نخواهم داشت.
بیکس شهید عشقم خاک مرا بسوزید
خاکستری زند کاش گل بر سر مزارم
هوش مصنوعی: من در تنهایی و بیکسی جانم را فدای عشق میکنم. ای خاک، مرا بسوزان و خاکسترم را به جایی برسان که گلی بر سر مزارم باشد.
زین باغ شبنم من دیگر چه طرف بندد
آیینهای شکستم رنگی نشد دچارم
هوش مصنوعی: در این باغ، دیگر چه چیزی میتواند به من ربطی داشته باشد؟ من شکستهام و هیچ رنگ و بویی از زندگی ندارم.
جز درد دل چه دارد تبخاله آرمیدن
یارب عرق نریزد از خجلت آبیارم
هوش مصنوعی: به جز غم دل، چه چیزی برای تو باقی مانده است، خداوندا! او همواره در حال آرامش است، ولی من از خجالت، آبروی خود را نیز نمیتوانم حفظ کنم.
شوقی که رنگ دل ریخت در کارگاه امکان
وقف گداز میخواست یک آبگینهوارم
هوش مصنوعی: شوقی که باعث شد دل من در دنیای ممکن رنگ بگیرد، نیاز به ذوب شدن و شکل گرفتن مانند یک شیشه زیبا دارد.
شمع بساط الفت نومید سوختن نیست
در آتشم سراپا تا زیر پاست خارم
هوش مصنوعی: شمع عشق و دوستی هیچ وقت از سوختن ناامید نمیشود، من به طور کامل در آتش عشق غرق شدهام و حتی زیر پایم نیز خارهایی از درد و رنج وجود دارد.
خاکم به باد دادند اما به سعی الفت
در سایهٔ خط او پر میزند غبارم
هوش مصنوعی: اگرچه مرا به باد سرنوشت سپردند، اما به خاطر تلاش و محبت، در زیر سایهٔ او همچنان پرواز میکنم و از خود ردپایی باقی میگذارم.
صبر آزمای عشقت در خواب بینیازیست
گرداندنم چه حرفست پهلوی کوهسارم
هوش مصنوعی: در خواب بینیازی از عشق تو، صبرم را میسنجد. این که مرا در کنارت داشته باشی، چه سخنی است وقتی در کنار کوهستانم؟
بیفهم معنیی نیست بر دل تنیدن من
تمثال کردهام گم آیینه میفشارم
هوش مصنوعی: بیفهمی به معنای نداشتن درکی از یک موضوع است و در اینجا اشاره به این دارد که بدون درک عمیق، هیچ معنایی برای دل وجود نخواهد داشت. شاعر به نوعی احساس میکند که در تلاش است تا خود را در قالبی از شخصیتها نشان دهد، ولی در واقع احساسش گمگشته و درونش را میفشارد، همچون آیینهای که ممکن است تصویر واقعی را نشان ندهد.
بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیست
چندانکه میتپد دل من سبحه میشمارم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به عشق و جذبهای که در دل دارد اشاره میکند. او بیان میکند که در معبد عشق، علاقهای به انجام طاعات و عبادات ندارد. احساسات و عشق او برایش از هر چیز دیگری مهمتر است و دلش را مثل دانههای تسبیح میشمارد، به نوعی نشان میدهد که عشق او بیوقفه و مداوم است.
حاشیه ها
بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیست
سلام ، لطفن مقطع غزل را اصلاح کنید آنچنان که ، ناشناس نیز نوشته است (بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیست) درست است .دلیل: در معبد انسان به عبادت می پردازد و طاعت نیز عبادت است بیدل در اینجا بی پروا از طاعت می شود و هر تپش دلش را سبحه گرداندن حسای می می کند ایمد می برم بیشتر از این غفلت نکنید سایت وزین گنجور برای دوستداران و دست اندرکاران ادبیات فارسی ، غتیمتی است بزرگ.
1395/08/27 01:10
Rasol Rasekh
تاعت درست است تاقت مفهوم ندارد
بیدل صاحب میفرمایند
من پروای دیگر تأعات را ندارم چون من در معبد گاه عشق هستم چون عشق مصدر همه چیز است
1395/12/13 21:03
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com
بیت مقطع: بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیست
کاتب یا تایپست اشتباه نموده باید درست نوشه نمایید.
متن دیوان حضرت بیدل (رح) چاپ کابل در دستم است مقطع طاقت درس نیست٬ طاعت غلت است باید طاعتم نیست درست است.
با ادای احترام به دوستان این صفحه به نظر حقیر طاقت در مقطع این غزل درست تر می نماید. چنانچه همه می دانند بسیاری عبادت ها محدویت دارد و منوط به طاقت و توان انسانی ساخته شده اند. چنانکه در 24 ساعت پنج وقت نماز یا برای فلان عبادت هزار بار ذکر نام خداوند گفتن.
اما در اینجا بیدل می خواهد از نامحدود بودن عبادت اش در معبد عشق یاد کند و بگویدعبادت او محدود به طاقت انسانی اش نیست. تا زنده است و قلبش می تپد او سبحه می شمارد و ذکر معبود و معشوق می کند. اگر بپذیریم که آن کلمه طاعت است. پس بیدلی که پروای طاعت و بندگی ندارد. برای کدام معشوق تا جان در بدن دارد سبحه می شمارد؟
1397/06/17 05:09
حشمت الله
با احترام به نظر همه دوستان
به نظر بنده کلمه طاعت درست است وبیدل میفرماید که عاشق بودن خودش عبادت است چون که عاشق هر لحظه به یاد محبوب میباشد و یاد کردن خودش ذکر است پس هر نفسش تسبیح شمرده میشود چون هیچ نفسی بدون یاد او نمیکشد بنا بر این بیدل مانند ریا کاران به کدام سبحه ظاهری نیاز و پروا ندارد.