گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۲۷

بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم
می‌توان از موی چینی سایه ‌کردن بر سرم
صد عدم از جلوه زار هستی آن سو می‌پرم
گر پری از شیشه بیرونست من بیرون‌ترم
مستی حیرت خروشم آنقدر بی پرده نیست
موج می دارد رگ خوابی به چشم ساغرم
جوهر آیینه در مژگان نگه می‌پرورد
حیرتی دارم‌ که توفان جنون را لنگرم
چون سپندم آرزوها به که در دل خون شود
ورنه تا پر می‌فشاند ناله من خاکسترم
هیچکس آیینه‌دار ناتوانیها مباد
انفعال شخص پیدایی‌ست جسم لاغرم
هستی من بر عدم می‌چربد از بی‌حاصلی
خاک را تر کرد خشکیهای آب گوهرم
کس ندارد زین چمن سامان یک شبنم تمیز
چون بهار از رنگ هر گل صد گریبان می‌درم
خاک من صد درد دل توفان غبار تنگی است
حسرت بیمار عشقم ناله دارد بسترم
واعظ هنگامهٔ این عبرت آبادم چو صبح
زخم دل تا چرخ دارد نردبان منبرم
کاش بیدل پیش از آهنگ غرور خودسری
خجلت پرواز چون ابر از عرق ریزد پرم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم
می‌توان از موی چینی سایه ‌کردن بر سرم
هوش مصنوعی: تا حدی از دوری تو ناتوان و بی‌رمق شده‌ام که می‌توانم از موی چینی سایه‌ای بر سرم بیفکنم.
صد عدم از جلوه زار هستی آن سو می‌پرم
گر پری از شیشه بیرونست من بیرون‌ترم
هوش مصنوعی: از زیبایی و جلوه‌گری هستی، به سوی عدم می‌پروم. اگر پرنده‌ای از شیشه به بیرون آمده باشد، من حتی از آن هم فراتر رفته‌ام.
مستی حیرت خروشم آنقدر بی پرده نیست
موج می دارد رگ خوابی به چشم ساغرم
هوش مصنوعی: شور و هیجان من به قدری عمیق است که نمی‌توان آن را به راحتی بیان کرد. ناشی از حالت خواب‌آلودگی که در چشمانم به وضوح دیده می‌شود، همچون موجی درون رگ‌های من جریان دارد.
جوهر آیینه در مژگان نگه می‌پرورد
حیرتی دارم‌ که توفان جنون را لنگرم
هوش مصنوعی: در مژگان تو، زیبایی و جلوه‌ای وجود دارد که مانند یک جوهر در آیینه‌ای درخشان است. این زیبایی باعث شده است که من در حالتی از حیرت و شگفتی به سر ببرم و احساس می‌کنم که این زیبایی، مانند توفان جنون در درونم زنده است و مرا به حرکت در می‌آورد.
چون سپندم آرزوها به که در دل خون شود
ورنه تا پر می‌فشاند ناله من خاکسترم
هوش مصنوعی: آرزوهایم مانند آتش زنده و شعله‌ور است و بهتر است که این آرزوها به جای به درد و ناراحتی در دل، به آتش شوق و امید مبدل شود. در غیر این صورت، ناله و اندوه من همچون خاکستر بی‌جان خواهد بود.
هیچکس آیینه‌دار ناتوانیها مباد
انفعال شخص پیدایی‌ست جسم لاغرم
هوش مصنوعی: هیچ کس مسئولیت نقاط ضعف و ناتوانی‌های ما را بر عهده نمی‌گیرد؛ این خود ما هستیم که باید بپذیریم که بدن ضعیف و لاغری داریم و این موضوع به خود ما مربوط می‌شود.
هستی من بر عدم می‌چربد از بی‌حاصلی
خاک را تر کرد خشکیهای آب گوهرم
هوش مصنوعی: وجود من بر عدم و نیستی غالب است، زیرا از بی‌نتیجه بودن، خاک را به رطوبت آورده‌ام و تلخی‌های زندگی را با ارزش و زیبایی خود پر کرده‌ام.
کس ندارد زین چمن سامان یک شبنم تمیز
چون بهار از رنگ هر گل صد گریبان می‌درم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این چمن از شبنم پاک و روشنی برخوردار نیست؛ به همین خاطر، مانند بهار از رنگ هر گل گرفته، من عذاب و رنج بسیار از هر گلی را تحمل می‌کنم.
خاک من صد درد دل توفان غبار تنگی است
حسرت بیمار عشقم ناله دارد بسترم
هوش مصنوعی: خاک من پر از درد و غبار ناشی از توفان‌هاست و احساس حسرتی عمیق در دل دارم که به خاطر عشق بیمارم، هر لحظه ناله‌ای از من برمی‌خیزد و بر روی بستر زندگی‌ام می‌پیچد.
واعظ هنگامهٔ این عبرت آبادم چو صبح
زخم دل تا چرخ دارد نردبان منبرم
هوش مصنوعی: واعظ در زمانه‌ای که عبرت‌آمیز است، مانند صبحی هستم که دل پر از درد و زخم دارد، تا زمانی که این دنیا پابرجاست و منبر من ادامه دارد.
کاش بیدل پیش از آهنگ غرور خودسری
خجلت پرواز چون ابر از عرق ریزد پرم
هوش مصنوعی: ای کاش بیدل قبل از اینکه با خودپسندی و غرور به سمت خود برود، خجالت‌زده پرواز کند مانند ابری که از قطرات عرق می‌ریزد.