غزل شمارهٔ ۲۱۲۶
بسکه چون طاووس، پیچیدهست مستی در سرم
جامها در گردش آید گر به خود جنبد پرم
گرد بادم، مستیام موقوف کوه و دشت نیست
هر کجا گردید سر در گردش آمد ساغرم
تازه است از من بهار سنبلستان خیال
جوهر آیینهٔ زانو بود موی سرم
موج بر هم خورده دارد عرض سامان حباب
میتوان تعمیر دل کرد از شکست پیکرم
وحشت آفاق در گرد سحر خوابیده است
میکند خلقی جنون تا من گریبان میدرم
با خیال جلوهٔ خورشید افتادهست کار
همچو شبنم میکند بال از نگه چشم ترم
نیستم بی سعی وحشت با همه افسردگی
بلبل تصویرم و تا رنگ دارم میپرم
حیرتم حیرت ز نیرنگ بد و نیکم مپرس
برده است آیینه گشتن در جهان دیگرم
نالهٔ عجزم من و بیطاقتیهای محال
اینقدر آتش دل بیمار زد در بسترم
صرفهای آرام نتوان برد در تسخیر من
خس به چشم دام میافتد ز صید لاغرم
تا به کی بینم به چشم بسته داغ سوختن
همچو اخگر کاش مژگان واکند خاکسترم
از خط لعل که امشب سرمه خواهد یافتن
می پرد بیدل به بال موج چشم ساغرم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۵: خون خوردم و زین باغ به رنگی نرسیدمغزل شمارهٔ ۲۱۲۷: بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسکه چون طاووس، پیچیدهست مستی در سرم
جامها در گردش آید گر به خود جنبد پرم
هوش مصنوعی: مستی و خوشی در وجود من طوری است که مانند طاووس زیبایی نمایان شده است. اگر کمی جنبش کنم، جامها به گردش درمیآیند و حالتی شاداب به من دست میدهد.
گرد بادم، مستیام موقوف کوه و دشت نیست
هر کجا گردید سر در گردش آمد ساغرم
هوش مصنوعی: من به مانند گرد بادی هستم که مست و شادابم و این شادی من به مکان خاصی وابسته نیست. هر جا که سرم بچرخد و بروم، همان جاست که پیمانهام را به دست میگیرم و لذت میبرم.
تازه است از من بهار سنبلستان خیال
جوهر آیینهٔ زانو بود موی سرم
هوش مصنوعی: به تازگی، بهار و زیبایی در دلم جوانه زده است و من در خیال خود به زیبایی و جلوهای شگفتانگیز فکر میکنم که شبیه درخشندگی آیینه است، وقتی به موهای سرم نگاه میکنم.
موج بر هم خورده دارد عرض سامان حباب
میتوان تعمیر دل کرد از شکست پیکرم
هوش مصنوعی: موجهای دریا به هم خورده و بینظم هستند، اما حبابی که بر روی آب است میتواند دل را دوباره ترمیم کند، حتی زمانی که ممکن است بدنهاش شکسته باشد.
وحشت آفاق در گرد سحر خوابیده است
میکند خلقی جنون تا من گریبان میدرم
هوش مصنوعی: در اینجا میتوان گفت که ترس و اضطراب در سراسر دنیا در زمان سحر وجود دارد و به همین دلیل مردم دچار دیوانگی میشوند و من نیز برای رهایی از این وضعیت دست به کارهای جنونآمیزی میزنم.
با خیال جلوهٔ خورشید افتادهست کار
همچو شبنم میکند بال از نگه چشم ترم
هوش مصنوعی: با تصور زیبایی خورشید، کار به گونهای پیش میرود که مانند شبنم، از نگاه پر آب چشمانم پرواز میکند.
نیستم بی سعی وحشت با همه افسردگی
بلبل تصویرم و تا رنگ دارم میپرم
هوش مصنوعی: من بدون تلاش و کوشش نمیتوانم به این حالت پردرد و افسردگی برسم، اما همچنان با وجود همه این احساسات، شبیه به بلبل هستم و هر زمان که انرژی و قوت داشته باشم، به پرواز در میآیم.
حیرتم حیرت ز نیرنگ بد و نیکم مپرس
برده است آیینه گشتن در جهان دیگرم
هوش مصنوعی: من در شگفتیای عمیق از نیرنگهای خوب و بد هستم، پس از من نپرس که چرا چنین هستم. من در دنیای دیگر در حال بازتابم و به نوعی در آینهی خودم خود را میبینم.
نالهٔ عجزم من و بیطاقتیهای محال
اینقدر آتش دل بیمار زد در بسترم
هوش مصنوعی: من از ناتوانی خودم و بیتابیهای غیرممکن ناله میزنم، تا آنجا که آتش دلم به شدت به خوابگاهام سرایت کرده است.
صرفهای آرام نتوان برد در تسخیر من
خس به چشم دام میافتد ز صید لاغرم
هوش مصنوعی: نمیتوان به آرامی به خواستههای خود رسید چون دشمنان بدون زحمت به من نزدیک میشوند و به راحتی از ضعفهای من بهرهبرداری میکنند.
تا به کی بینم به چشم بسته داغ سوختن
همچو اخگر کاش مژگان واکند خاکسترم
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید با چشمان بسته، درد و آتش سوختن را ببینم؟ ای کاش مژگانم باز شود و خاکستم را ببیند.
از خط لعل که امشب سرمه خواهد یافتن
می پرد بیدل به بال موج چشم ساغرم
هوش مصنوعی: امشب، از لبی سرخ رنگ که به زیبایی خطی شگفتانگیز میانجامد، سرم را تزیین میکنم. بیدل در پی موج چشمان گلابیام سر میزند و به ساغرم میپرد.