گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۲۲

تا درتن باغ‌گل افشان نموگردیدم
رنگی آوردم و گرد سر او گردیدم
جز شکستم ننمودند درین دیر هوس
بارها آینهٔ جام و سبو گردیدم
سبزه‌ام چون مژه ساغرکش سیرابی نیست
زبن چه حاصل‌که مقیم لب جوگردیدم
حیرتم می‌برد از خویش ‌که چون ساغر رنگ
به چه امید شکستم، به چه رو گردیدم
فرصت سلسلهٔ زلف درازست اینجا
من به یک موی میان تو، دو مو گردیدم
خامشی هم چقدر نسخهٔ تحقیق ‌گشود
که من آیینهٔ اسرار مگو گردیدم
خاک ناگشته ز شور من و ما نتوان رست
سرمه جوشیدم و سرکوب گلو گردیدم
چون سحر نیز جهان تهمت جولان منست
نفسی بود که در پردهٔ اوگردیدم
خجلت سجدهٔ خاک در او کرد مرا
آنقدر آب که سامان وضوگردیدم
پیکرم غوطه به صد موج‌گهر زد بیدل
خوش غبار هوس آن سر کو گردیدم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا درتن باغ‌گل افشان نموگردیدم
رنگی آوردم و گرد سر او گردیدم
هوش مصنوعی: وقتی در گلزار و باغ گل‌ها زندگی کردم، رنگ و بویی پیدا کردم و دور او به گرد آمدم.
جز شکستم ننمودند درین دیر هوس
بارها آینهٔ جام و سبو گردیدم
هوش مصنوعی: جز شکست خوردن چیز دیگری برای من نماند. در این مکان پر از آرزو، بارها مانند آینهٔجام و سبو دور خود چرخیدم.
سبزه‌ام چون مژه ساغرکش سیرابی نیست
زبن چه حاصل‌که مقیم لب جوگردیدم
هوش مصنوعی: من مانند سبزه‌ای هستم که در جایی خاص قرار دارد و به دلیل اینکه به لب جو نزدیک شده‌ام و آب‌رویی ندارم، نمی‌توانم از این وضعیت بهره‌مند شوم.
حیرتم می‌برد از خویش ‌که چون ساغر رنگ
به چه امید شکستم، به چه رو گردیدم
هوش مصنوعی: تعجب می‌کنم از خودم که چرا با امیدی نامعلوم، آن لیوان را شکستم و به چه دلیلی به این کار دست زدم.
فرصت سلسلهٔ زلف درازست اینجا
من به یک موی میان تو، دو مو گردیدم
هوش مصنوعی: فرصتی برای من پیش آمده که به زیبایی زلف تو نگاه کنم. اما به قدری در دل این زیبایی غرق شده‌ام که یک مو از زلف تو برای من به اندازه دو مو ارزش دارد.
خامشی هم چقدر نسخهٔ تحقیق ‌گشود
که من آیینهٔ اسرار مگو گردیدم
هوش مصنوعی: سکوت هم چه اندازه می‌تواند به کشف حقایق کمک کند که من به مانند آینه‌ای شدم که رازها را نمی‌گوید.
خاک ناگشته ز شور من و ما نتوان رست
سرمه جوشیدم و سرکوب گلو گردیدم
هوش مصنوعی: خاکی که هنوز به عمل نرسیده، به دلیل شور و اشتیاق من و شما نمی‌تواند بارور شود. من به حالت سرمستی و خروش به سر می‌برم و احساس خفگی کردم.
چون سحر نیز جهان تهمت جولان منست
نفسی بود که در پردهٔ اوگردیدم
هوش مصنوعی: در آغاز روز، زمانی که دنیا به تهمت و دروغ آغشته است، در حقیقت، نفس من در پس پرده‌ای قرار دارد که از آن عبور کرده‌ام.
خجلت سجدهٔ خاک در او کرد مرا
آنقدر آب که سامان وضوگردیدم
هوش مصنوعی: با خجالت و شرم به سجده خاک افتادم و آنقدر اشک ریختم که توانستم برای وضو گرفتن آماده شوم.
پیکرم غوطه به صد موج‌گهر زد بیدل
خوش غبار هوس آن سر کو گردیدم
هوش مصنوعی: بدن من در میان امواجی از الماس غوطه‌ور است، ای بیدل! با خوشی و شوق به گرد آن سر کو رفتم.