غزل شمارهٔ ۲۱۲۳
شب که آیینهٔ آن آینهرو گردیدم
جلوهای کرد که من هم همه او گردیدم
ساغر بیخودیام نشئهٔ پروازی داشت
رنگها بسکه شکستم همه بوگردیدم
حاصل ریشهٔ امید ازین مزرع وهم
بیش ازین نیست که پامال نموگردیدم
وضع این میکده واماندگی و بیکاریست
محرم پای خم و دست سبو گردیدم
زخمها داشتم از جوهر آیینهٔ راز
صنعتی کرد تحیر که رفو گردیدم
در بیابان طلب هر که دچارم گردید
به تمنای تو گرد سر او گردیدم
داشتم شعله صفت در گره بیتابی
آنقدر مایه که خرج تک و پو گردیدم
گل شبنم زده بیروی تو داغم دارد
ازکجا مایل این آبلهرو گردیدم
ناتوانی است پریخانهٔ صد رنگ امید
مفت نقاش خیال تو که مو گردیدم
ترک جولان هوس موج گهر کرد مرا
جمع در جیب خودم کز همه سو گردیدم
در مقامی که خموشی نفسی گرم نداشت
بیدل از بیخبری قافله جو گردیدم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب که آیینهٔ آن آینهرو گردیدم
جلوهای کرد که من هم همه او گردیدم
هوش مصنوعی: شب که به آینه نگاه کردم، تصویری از او به نمایش درآمد که من نیز تماماً تحت تأثیر آن قرار گرفتم و به نوعی یکدست با او شدم.
ساغر بیخودیام نشئهٔ پروازی داشت
رنگها بسکه شکستم همه بوگردیدم
هوش مصنوعی: ساقی من به قدری مست و بیخود شدهام که حال و هوای پرواز و رهایی دارم. به قدری در زندگی شکسته و آزردهام که همه چیز دور و برم رنگ و بوی دیگری گرفته است.
حاصل ریشهٔ امید ازین مزرع وهم
بیش ازین نیست که پامال نموگردیدم
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که نتیجهٔ تلاش و امید در دنیای پر از توهم بیشتر از این نیست که من بهراحتی نادیده گرفته شدم و سرنوشت من زیر پا مانده است.
وضع این میکده واماندگی و بیکاریست
محرم پای خم و دست سبو گردیدم
هوش مصنوعی: حال و هوای این میکده نشاندهندهی بیحوصلگی و کسالت است. من در اینجا در کنار پیمانه و ظرف شراب، به تدریج به محرمِ این فضا تبدیل شدهام.
زخمها داشتم از جوهر آیینهٔ راز
صنعتی کرد تحیر که رفو گردیدم
هوش مصنوعی: من زخمها و دردهایی داشتم که ناشی از حقیقت پنهانِ رازها بود. این تجربیات به قدری عمیق و حیرتآور بودند که در نهایت باعث شدند تا من ترمیم و بهبود پیدا کنم.
در بیابان طلب هر که دچارم گردید
به تمنای تو گرد سر او گردیدم
هوش مصنوعی: در بیابان، هنگامی که در جستجوی تو بودم و دچار شوق و اشتیاق تو شدم، دور از تو تنها به دور خود میچرخیدم.
داشتم شعله صفت در گره بیتابی
آنقدر مایه که خرج تک و پو گردیدم
هوش مصنوعی: احساس بیتابی و شور و شوقی داشتم که مانند شعلهای در دلم میسوخت. این احساس آنقدر قوی بود که تمام انرژی و نیروی من را گرفته بود.
گل شبنم زده بیروی تو داغم دارد
ازکجا مایل این آبلهرو گردیدم
هوش مصنوعی: دلی آکنده از درد و ناراحتی دارم، به خاطر وجود تو که مانند گلی تر و تازه است. نمیدانم چرا درگیر این محبت و دلبستگی شدم.
ناتوانی است پریخانهٔ صد رنگ امید
مفت نقاش خیال تو که مو گردیدم
هوش مصنوعی: امیدهایی که رنگ و بوی زیادی دارند، تنها تصوری در ذهن من هستند و من به خاطر این خیالها واهی، تبدیل به موجودی بیحرکت و ناتوان شدهام.
ترک جولان هوس موج گهر کرد مرا
جمع در جیب خودم کز همه سو گردیدم
هوش مصنوعی: از دلباختگی و مشغلههای عشق رها شدم و حالا به دور از هر چیزی، خودم را در دنیای خودم جمع کردهام؛ چرا که از همهجا خارج شدم و تنها در دنیای خودم گم شدهام.
در مقامی که خموشی نفسی گرم نداشت
بیدل از بیخبری قافله جو گردیدم
هوش مصنوعی: در جایی که سکوت و آرامش حاکم بود و خبری از حرارت و زندگی نبود، من به خاطر ناآگاهیام به دنبال کاروانی شدم که در آنجا نبوده است.