غزل شمارهٔ ۲۱۲۰
به صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم
ز چندین رنگ جستم تا پر این تیر گردیدم
به دوش شعله چندین دود بست امید خاکستر
به صبحی تا رسم مزدور صد شبگیر گردیدم
براین خوان هوس از انفعال ناگوارایی
به هر جا نعمتی دیدم ز خوردن سیر گردیدم
حیا کو تا بشوید سرنوشت غم نصیبم را
که با این نقش رنج خامهٔ تقدیر گردیدم
غبارم را خط نارسته پنهان داشت از یادش
به گرد خاطرش گردیدم اما دیر گردیدم
ندیدم باریاب آستان عفو طاعت را
در جرات زدم منت کش تقصیر گردیدم
چو رنگم نی بهاری بود در خاطر جوش گل
به امید شکستی گرد صد تعمیر گردیدم
خیال دی بر امروزی که من دارم شبیخون زد
جوانی داشتم تا یادم آمد پیرگردیدم
به ایجاد نم اشکی قیامت کرد نومیدی
کشیدم نالهها تاکلک این تصویرگردیدم
صدای پر فشان عالم آزادیام بیدل
کز افسردن غبارکوچهٔ زنجیرگردیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۹: به سودای هوس عمری درین بازارگردیدمغزل شمارهٔ ۲۱۲۱: ز خودداری چو موج گوهر آخر سنگ گردیدم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم
ز چندین رنگ جستم تا پر این تیر گردیدم
هوش مصنوعی: به رغم ترس و نگرانیهای فراوان، احساسات و تاثیرات من تحت تأثیر قرار نگرفته است. تلاش کردهام از رنگها و حالتهای مختلف فرار کنم، اما در نهایت همچنان به چیزی که درونم میزند، میرسم.
به دوش شعله چندین دود بست امید خاکستر
به صبحی تا رسم مزدور صد شبگیر گردیدم
هوش مصنوعی: بر دوش آتش، دود فراوانی نشسته است و من امیدوارم که خاکستر آن به صبح برگردد. برای رسیدن به هدفم، بارها در طول شب به سختی کار کردم.
براین خوان هوس از انفعال ناگوارایی
به هر جا نعمتی دیدم ز خوردن سیر گردیدم
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که به خاطر وسوسهها و خواستههای دل، وقتی به نعمتها و لذتهای مختلف مینگرم، از خوردن و بهرهمندی سیر میشوم و احساس نیازی نمیکنم.
حیا کو تا بشوید سرنوشت غم نصیبم را
که با این نقش رنج خامهٔ تقدیر گردیدم
هوش مصنوعی: حیا را بیاور تا سرنوشت غمانگیز من را پاک کند، زیرا من با این دقت و رنجی که تقدیر برایم نوشته، دچار مشکل شدهام.
غبارم را خط نارسته پنهان داشت از یادش
به گرد خاطرش گردیدم اما دیر گردیدم
هوش مصنوعی: من به خاطر او به دور خودم گرد غبار نشستم، ولی او هنوز یادش نمیآمد. حالا من دیر به اینجا رسیدم و حسرت میخورم.
ندیدم باریاب آستان عفو طاعت را
در جرات زدم منت کش تقصیر گردیدم
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم به آستان رحمت و بخشش برسم، اما به رغم این، با جرات و شجاعت به خطاهایم اعتراف کردم و خود را درگیر اشتباهاتم کردم.
چو رنگم نی بهاری بود در خاطر جوش گل
به امید شکستی گرد صد تعمیر گردیدم
هوش مصنوعی: وقتی رنگ و بوی بهار در وجودم حس نشود، در خیال من گلها به امید شکوفایی، به دور از شکست، بینهایت چرخ میزنند.
خیال دی بر امروزی که من دارم شبیخون زد
جوانی داشتم تا یادم آمد پیرگردیدم
هوش مصنوعی: امروز به فكر دیروز هستم و ناگهان متوجه شدم که جوانیام را گذراندهام و حالا پیر شدهام.
به ایجاد نم اشکی قیامت کرد نومیدی
کشیدم نالهها تاکلک این تصویرگردیدم
هوش مصنوعی: نومیدی باعث شد تا به حالت گریه بیفتم و از دل ناله بکشم، تا جایی که این احساس به تصویر ذهنیام تبدیل شد.
صدای پر فشان عالم آزادیام بیدل
کز افسردن غبارکوچهٔ زنجیرگردیدم
هوش مصنوعی: صدای سرشار از آزادی در جهان مرا بیدار کرده است، بیدل، زیرا از دلگیر بودن و غبار ناشی از زنجیرهایی که به پا دارم، به تنگ آمدهام.