غزل شمارهٔ ۲۱۰۹
شبی کز خیال تو گل چیده بودم
همآغوش صد جلوه خوابیده بودم
چرا آبِ گوهر نباشد غبارم
به راه تو یک اشکِ غلتیده بودم
نهان از تو میباختم با تو عشقی
تو فهمیده بودی، نفهمیده بودم
کس آیینهدارت نشد ورنه من هم
به حیرت امیدی تراشیده بودم
به رنگیست چون سایهام جوش غفلت
که میرفتم از خویش و خوابیده بودم
طریق وفا تلخکامی ندارد
شکر بود اگر خاک لیسیده بودم
بنازم به اقبال درد محبت
که تا چرخ یکناله بالیده بودم
ز وهم ای جنون عقدهام وانکردی
به خویش آنقَدرها نپیچیده بودم
تماشا خیال است و دیدار حیرت
ز آیینه این حرف پرسیده بودم
چو گل چاک میروبد از پیکر من
ندانم برای چه خندیده بودم
به مژگان گشودن نهان گشت بیدل
جمالی که پیش از نگه دیده بودم
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی کز خیال تو گل چیده بودم
همآغوش صد جلوه خوابیده بودم
هوش مصنوعی: شبی که در خیال تو گلهایی چیده بودم، در آغوش صد زیبایی خوابیده بودم.
چرا آبِ گوهر نباشد غبارم
به راه تو یک اشکِ غلتیده بودم
هوش مصنوعی: چرا نباید قطرهای از آبهای گرانبها باشد، وقتی که من در مسیر تو مانند یک اشک پایین آمدهام؟
نهان از تو میباختم با تو عشقی
تو فهمیده بودی، نفهمیده بودم
هوش مصنوعی: من علاقه و عشق خود را پنهانی به تو ابراز میکردم، در حالی که تو این احساس را درک کرده بودی، اما من خودم از آن خبر نداشتم.
کس آیینهدارت نشد ورنه من هم
به حیرت امیدی تراشیده بودم
هوش مصنوعی: هیچکس به تو مثل آیینه نگاه نکرد، وگرنه من هم با حیرت در دل، امیدی برای دیدن تو ایجاد کرده بودم.
به رنگیست چون سایهام جوش غفلت
که میرفتم از خویش و خوابیده بودم
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن حالتی است که شخص به طور ناخواسته در غفلت و خواب 깊ی فرو رفته و در نتیجه از خود و واقعیت اطرافش بیخبر است. او به مانند سایهاش، بیتحرک و ناپیداست، در حالی که در دلش درگیری و جوششی وجود دارد. احساساتی از عدم آگاهی و غفلت در او حاکم است.
طریق وفا تلخکامی ندارد
شکر بود اگر خاک لیسیده بودم
هوش مصنوعی: در مسیر وفا، ناامیدی و تلخی وجود ندارد. اگر تلاش میکردم و خود را به خاک میمالیدم، این تلاش مثل یک شکر میشد.
بنازم به اقبال درد محبت
که تا چرخ یکناله بالیده بودم
هوش مصنوعی: به خوش شانسیام افتخار میکنم که به خاطر عشق و محبتی که دارم، حتی تا جایی که آسمان نیز یک ناله را شنیده است، رشد کردهام.
ز وهم ای جنون عقدهام وانکردی
به خویش آنقَدرها نپیچیده بودم
هوش مصنوعی: جنون و اوهام تو مانع از این شد که من به آرامش برسم. به خودم فکر کردم و دیدم که اینقدرها هم درگیر و پیچیده نشده بودم.
تماشا خیال است و دیدار حیرت
ز آیینه این حرف پرسیده بودم
هوش مصنوعی: دیدن یک تصویر خیالپردازی است و شگفتی از ملاقات ناشی از بازتاب در آینه است. من از قبل این موضوع را مطرح کرده بودم.
چو گل چاک میروبد از پیکر من
ندانم برای چه خندیده بودم
هوش مصنوعی: وقتی که زخم و درد از وجودم میگذرد، نمیدانم چرا در آن لحظه خوشحال به نظر میآمدم.
به مژگان گشودن نهان گشت بیدل
جمالی که پیش از نگه دیده بودم
هوش مصنوعی: با چشمان الماسینم را به سوی او گشودم و زیباایی او که قبلاً تنها با نگاهی العاب کرده بودم، اکنون در دلم نقش بست.