گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۰۴

ندارم رشتهٔ دیگر که آیین طلب بندم
شب تاری مگر برساز آهنگ طرب بندم
ز گفت‌وگو دهم تا کی به توفان زورق دل را
حیا کو کز لب خاموش پل بحر طلب بندم
به این ترتیب الفاظی ‌که دارد ننگ موزونی
دو مصرع ربط پیدا می‌کند گر لب به لب بندم
به خیر و شر چه پردازم ‌که تسلیم حیا مشرب
به ‌کفرم می‌کند منسوب‌ گر دل بر سبب بندم
مزاج خاکسارم با رعونت بر نمی‌آید
جبین بر سجده مشتاقست احرام ادب بندم
ز طبع موج ‌گوهر غیر همواری نمی‌جوشد
مروت جوهرم‌ گر تیغ بندم بر غضب بندم
دل بیدرد تا کی مجلس آرای هوس باشد
جنونی بشکند این شیشه تا راه حلب بندم
ندارد چون تامل شاهد نظم دقیق اینجا
نقاط سکته من هم بر کلام منتخب بندم
هلاک‌ گریه‌های مستی‌ام ای اشک امدادی
که بر مژگان بی نم خوشه‌ای چند از عنب بندم
به ستر حال چندان مایلم‌ کز پردهٔ اخفا
اگر صبح قیامت‌ گل‌ کنم خود را به شب بندم
ز مضمون دگر بیدل دماغم تر نمی‌گردد
مگر در وصف مینا حرف تبخالی به‌ لب بندم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندارم رشتهٔ دیگر که آیین طلب بندم
شب تاری مگر برساز آهنگ طرب بندم
هوش مصنوعی: من دیگر دستاویزی ندارم که در شب‌های تاریک به دنبال طلب بگردم، مگر این‌که بتوانم خوشی و شادی را به وجود آورم.
ز گفت‌وگو دهم تا کی به توفان زورق دل را
حیا کو کز لب خاموش پل بحر طلب بندم
هوش مصنوعی: من در گفت‌وگو می‌مانم تا کی، در حالی که قلبم همچون قایق در توفانی بی‌رحم قرار گرفته است. حیا را کنار می‌گذارم تا از لب خاموشم، درخواست وصالی به دریا کنم.
به این ترتیب الفاظی ‌که دارد ننگ موزونی
دو مصرع ربط پیدا می‌کند گر لب به لب بندم
هوش مصنوعی: اگر من لب‌هایم را به هم بزنم، کلمات و عبارات موجود به طور غیر مستقیم به یکدیگر مرتبط می‌شوند و به این ترتیب هماهنگی میان دو مصرع ایجاد می‌شود.
به خیر و شر چه پردازم ‌که تسلیم حیا مشرب
به ‌کفرم می‌کند منسوب‌ گر دل بر سبب بندم
هوش مصنوعی: در برابر خوبی و بدی چه بگویم وقتی که حیا و شرم مانع من می‌شود و باعث می‌شود که در اعتقاداتم دچار تردید شوم. اگر دل مرا به چیزی وابسته کنم، به زحمت می‌توانم به آنچه که درست است پایبند بمانم.
مزاج خاکسارم با رعونت بر نمی‌آید
جبین بر سجده مشتاقست احرام ادب بندم
هوش مصنوعی: حالت و روحیه humble من با غرور سازگار نیست. پیشانی‌ام با اشتیاق به سجده می‌رود و من در این حالت، لباس ادب بر تن می‌کنم.
ز طبع موج ‌گوهر غیر همواری نمی‌جوشد
مروت جوهرم‌ گر تیغ بندم بر غضب بندم
هوش مصنوعی: از طبیعت موج، گوهر نرم و آرامی به وجود نمی‌آید. بنابراین، اگر در خودم راستی و مردانگی وجود داشته باشد، در زمان خشم هم، اگر لازم باشد، بر خودم کنترل دارم.
دل بیدرد تا کی مجلس آرای هوس باشد
جنونی بشکند این شیشه تا راه حلب بندم
هوش مصنوعی: دل بی‌درد دیگر چه زمانی باید درگیر هوس‌ها و آرزوها باشد؟ کاش جنون و دیوانگی به قدری شدت بگیرد که این شیشه را بشکند و من هم راهی برای رهایی پیدا کنم.
ندارد چون تامل شاهد نظم دقیق اینجا
نقاط سکته من هم بر کلام منتخب بندم
هوش مصنوعی: در اینجا، زیبایی و نظم خاصی در کلام دیده می‌شود که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را به خوبی درک کند. حتی لحظات توقف من نیز به انتخاب دقیق واژه‌ها و عبارات کمک می‌کند.
هلاک‌ گریه‌های مستی‌ام ای اشک امدادی
که بر مژگان بی نم خوشه‌ای چند از عنب بندم
هوش مصنوعی: ای اشک نجات‌دهنده، گریه‌های مستی‌ام مرا نابود می‌کند. می‌خواهم چند خوشه انگور بر مژگان بی‌نم خود بیاویزید.
به ستر حال چندان مایلم‌ کز پردهٔ اخفا
اگر صبح قیامت‌ گل‌ کنم خود را به شب بندم
هوش مصنوعی: من به وضعیت خودم این‌قدر اهمیت می‌دهم که اگر در روز قیامت روزی خود را نشان دهم، مانند گلی که در صبح می‌شکفد، بخواهم خود را از دید دیگران پنهان کنم تا شبی باشد که در آن تنها باشم.
ز مضمون دگر بیدل دماغم تر نمی‌گردد
مگر در وصف مینا حرف تبخالی به‌ لب بندم
هوش مصنوعی: ذهنم از موضوعات مختلف قابل تحریک نمی‌شود، فقط زمانی که درباره مینا صحبت می‌کنم لب به کلام می‌آورم و احساسم را بیان می‌کنم.