غزل شمارهٔ ۲۰۹۷
کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم
آغاز چیست محرم انجام هم شدم
یاد نگاه او به چه کیفیتم بسوخت
عمری چراغ خلوت بادام هم شدم
پاس جداییام چه کمی داشت ای فلک
کامروز ناامید ز پیغام هم شدم
در عالمی که نقش نگین بال وحشت است
پایم به ننگ آمد اگر نام هم شدم
صد لغزشم ز ضعف به دوش تپش کشید
چون اشک اگر مسافر یک گام هم شدم
جز عبرتم ز دهر چه باید شکار کرد
گیرم به سعی حلقه شدن دام هم شدم
گوش جهان قلمرو اقبال ناله نیست
بیهوده داغ خجلت ابرام هم شدم
چون موی چینی از اثر طالعم مپرس
صبحم نفس گداخت اگر شام هم شدم
آخر در انتظار تو خاکم به باد رفت
یعنی غبار خاطر ایام هم شدم
چون گل مگر به گردش رنگ التجا برم
کز دور بینصیبم اگر جام هم شدم
یک عمر زندگی به توهم خیال پخت
آخر ز شرم سوختم و خام هم شدم
نامحرم حریم فنا چند زیستن
مو شد سفید قابل احرام هم شدم
باید ادا نمود حق زندگی به مرگ
زبن یکنفس بهگردن خود وام هم شدم
خجلت دلیل شهرت عنقای کس مباد
چیزی نشان ندادم و بدنام هم شدم
بیدل چو سایه محو ز خود رفتنم هنوز
وحشت بجاست گر همه آرام هم شدم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم
آغاز چیست محرم انجام هم شدم
هوش مصنوعی: از دنیا خواستههایم را برآوردم، اما در نهایت ناامید و ناتوان شدم. چه چیزی میتواند آغاز باشد، وقتی که من در نهایت به سرانجامی رسیدم؟
یاد نگاه او به چه کیفیتم بسوخت
عمری چراغ خلوت بادام هم شدم
هوش مصنوعی: نگاه او در خاطرم چنان اثرگذار بود که تمام عمرم سپری شد و به مانند شمعی در تنهایی، ذرهذره سوختم.
پاس جداییام چه کمی داشت ای فلک
کامروز ناامید ز پیغام هم شدم
هوش مصنوعی: ای آسمان، جداییام چه قدر کوتاه بود، امروزه به خاطر پیام، ناامید شدم.
در عالمی که نقش نگین بال وحشت است
پایم به ننگ آمد اگر نام هم شدم
هوش مصنوعی: در دنیایی که تصویر زیبایی مانند نگین، به جایگاهی که پر از وحشت است تبدیل شده، اگر تنها نامی از من باشد، برایم شرمساری به همراه خواهد داشت.
صد لغزشم ز ضعف به دوش تپش کشید
چون اشک اگر مسافر یک گام هم شدم
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانیام، تمام لغزشهایم را با سر به دوش تپش احساس کردم، درست مثل اشکی که اگر مسافر، حتی یک قدم هم بردارد، به زمین میافتد.
جز عبرتم ز دهر چه باید شکار کرد
گیرم به سعی حلقه شدن دام هم شدم
هوش مصنوعی: از روزگار جز درس عبرت چه چیزی باید گرفت؟ اگرچه تلاش کنم و به دام بیفتم، باز هم من نیز در نهایت به همین نتیجه میرسم.
گوش جهان قلمرو اقبال ناله نیست
بیهوده داغ خجلت ابرام هم شدم
هوش مصنوعی: در عالم، صدا و نالههای من بیهوده نیست، و من خود را به خاطر نداشتههایم خجلتزده مییابم.
چون موی چینی از اثر طالعم مپرس
صبحم نفس گداخت اگر شام هم شدم
هوش مصنوعی: نپرس که چرا موی من مانند چینی نرم و ظریف است؛ زیرا این نشانهای از سرنوشتم است. صبح، در حالیکه جانم در حال ذوب شدن بود، به نظر میرسید که شام نیز چنین خواهد بود.
آخر در انتظار تو خاکم به باد رفت
یعنی غبار خاطر ایام هم شدم
هوش مصنوعی: در پایان، من به خاطر انتظار تو به خاک تبدیل شدم و غبار روزهای گذشته نیز بر من نشسته است.
چون گل مگر به گردش رنگ التجا برم
کز دور بینصیبم اگر جام هم شدم
هوش مصنوعی: اگر مانند گلی رنگارنگ بیفتم، از دوری که از لطف و محبت بیبهرهام، باید به رنگ و زیباییام پناه ببرم حتی اگر به جامی تبدیل شوم.
یک عمر زندگی به توهم خیال پخت
آخر ز شرم سوختم و خام هم شدم
هوش مصنوعی: تمام عمرم را در آرزوی یک خیال سر کردم، اما در نهایت از شرم و خجالت سوزانده شدم و همچنان ناپخته و خام باقی ماندم.
نامحرم حریم فنا چند زیستن
مو شد سفید قابل احرام هم شدم
هوش مصنوعی: در حریم ناب و معنوی، زندگی در این دنیای فانی چه ارزشی دارد؟ پس از مدتی، موهای سرم سفیدی را نشان میدهند و من هم برای انتشار در این عالم معنوی آمادهام.
باید ادا نمود حق زندگی به مرگ
زبن یکنفس بهگردن خود وام هم شدم
هوش مصنوعی: برای اینکه زندگی را به خوبی بگذرانم، باید به مرگ احترام بگذارم و بدانم که هر نفسی که میکشم، یک باری به دوش دارم.
خجلت دلیل شهرت عنقای کس مباد
چیزی نشان ندادم و بدنام هم شدم
هوش مصنوعی: نمیخواهم به خاطر عدم شناخته شدن و شهرت خودم شرمنده باشم. من چیزی از خود نشان ندادم، اما با این حال، به بدنامی دچار شدم.
بیدل چو سایه محو ز خود رفتنم هنوز
وحشت بجاست گر همه آرام هم شدم
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساس عدم آرامش و تنهایی فردی است که حتی در حالتی که خود را از دنیا جدا کرده و به نوعی آرامش رسیده، همچنان در درون خود احساس وحشت و ناپایداری میکند. مفهوم این است که هرچند ظاهر آرامش دارد، در باطن هنوز درگیریها و ترسهایی وجود دارد که او را رها نمیکند.