گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۹۲

بالی از آزادی افشاندم قفس پیما شدم
خواستم ناز پری انشاکنم مینا شدم
صحبت بی‌گفتگویی داشتم با خامشی
برق زد جرات لبی واکردم وتنها شدم
صد تعلق در طلسم وهم هستی بسته‌اند
چشم واکردم به خویش آلودهٔ دنیا شدم
آسمان با من صفایی داشت تا بودم خموش
ناله‌ای کردم غبار عالم بالا شدم
از سلامت نوبهار هستیم بویی نداشت
یک نقاب رنگ بر روی شکستن وا شدم
صبح آهنگی ز پیشاپیش خورشید است و بس
گرد جولان توام در هرکجا پیدا شدم
الفت فقرم خجل دارد زکسب اعتبار
خاکساری گر گرفتم صورت دنیا شدم
جام بزم زندگی‌ گر باده دارد در هواست
عیشها مفت هوس من هم نفس پیما شدم
مایهٔ ‌گفتار در هر رنگ دام‌ کاهش است
چون‌قلم‌ آخر به‌خاموشی زبان‌فرسا شدم
در تحیر از زمینگیری نگه را چاره نیست
این بیابان بسکه تنگی ‌کرد نقش پا شدم
بیدل از شکر پریشانی چسان آیم برون
مشت‌خاکی داشتم آشفتم و صحرا شدم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بالی از آزادی افشاندم قفس پیما شدم
خواستم ناز پری انشاکنم مینا شدم
هوش مصنوعی: من دلی از آزادی پر کردم و از مرزهای قفس عبور کردم. خواستم زیبایی را در چهره معشوقه‌ام به تصویر بکشم و به همین خاطر به فرشته‌ای شبیه شدم.
صحبت بی‌گفتگویی داشتم با خامشی
برق زد جرات لبی واکردم وتنها شدم
هوش مصنوعی: در سکوتی عمیق، با نوعی بی‌گفت‌وگو مواجه شدم که ناگهان احساس شجاعت کردم و تصمیم گرفتم چیزی بگویم، اما در نهایت تنها و بی‌کلام باقی ماندم.
صد تعلق در طلسم وهم هستی بسته‌اند
چشم واکردم به خویش آلودهٔ دنیا شدم
هوش مصنوعی: در افکار و خیالات خود، در بند صد نوع وابستگی و طلسم هستی هستم. وقتی چشمم را باز کردم، متوجه شدم که به دنیای مادی و وابستگی‌های آن آلوده شده‌ام.
آسمان با من صفایی داشت تا بودم خموش
ناله‌ای کردم غبار عالم بالا شدم
هوش مصنوعی: آسمان زمانی با من آرامش داشت که من ساکت بودم، اما وقتی که ناله‌ای کردم، به تیره‌گی و غبار موجود در دنیا دچار شدم.
از سلامت نوبهار هستیم بویی نداشت
یک نقاب رنگ بر روی شکستن وا شدم
هوش مصنوعی: از تازگی بهاری بهره‌مندیم، اما بوی آن را حس نمی‌کنیم؛ گویی رنگی بر روی زخم‌هایمان کشیده شده و به تدریج از بین می‌رود.
صبح آهنگی ز پیشاپیش خورشید است و بس
گرد جولان توام در هرکجا پیدا شدم
هوش مصنوعی: صبح تنها نوایی از خورشید است و من در هر جا که بروم، حضور تو را حس می‌کنم.
الفت فقرم خجل دارد زکسب اعتبار
خاکساری گر گرفتم صورت دنیا شدم
هوش مصنوعی: علاقه‌ام به فقر باعث خجالت من شده است. اگر به خاطر احترام و تواضع، زیبایی‌های دنیا را بدست آورده‌ام، آن را فراموش کرده‌ام.
جام بزم زندگی‌ گر باده دارد در هواست
عیشها مفت هوس من هم نفس پیما شدم
هوش مصنوعی: اگر زندگی جشن و نمایشگاه باشد و نوشیدنی‌اش در آسمان وجود داشته باشد، لذت‌ها به‌راحتی در دسترس خواهند بود. من هم به دنبال آن لذت‌ها و خوشی‌ها شدم.
مایهٔ ‌گفتار در هر رنگ دام‌ کاهش است
چون‌قلم‌ آخر به‌خاموشی زبان‌فرسا شدم
هوش مصنوعی: در هر سخن و رنگی که بیان می‌شود، همواره دلیلی وجود دارد و در نهایت، به آرامی و سکوت می‌رسیم. در پایان، آنچه گفته شده به چالش زبان و بیان منتهی می‌شود.
در تحیر از زمینگیری نگه را چاره نیست
این بیابان بسکه تنگی ‌کرد نقش پا شدم
هوش مصنوعی: در حیرت از زمین‌گیری نگه، چاره‌ای وجود ندارد. این بیابان به قدری تنگ شده که من فقط نقش پا شده‌ام.
بیدل از شکر پریشانی چسان آیم برون
مشت‌خاکی داشتم آشفتم و صحرا شدم
هوش مصنوعی: بیدل از بی‌نظمی و سردرگمی چگونه می‌توانم خارج شوم، در حالی که من دچار آشفتگی بودم و به مانند خاک در صحرا گمشده‌ام.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"قفس پیما"
با صدای مهرداد هویدا (آلبوم حیرت)

حاشیه ها

1395/09/27 20:11
دوست...

از هر طرف که رفتم جز حیرتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت...
حافظ