غزل شمارهٔ ۲۰۸۹
امشب ان مست ناز میرسدم
رفتن از خویش باز میرسدم
عشق را با من امتحانی هست
نقد رشکم گداز میرسدم
گریه و ناله عذرخواه منند
دردم افشای راز میرسدم
بستهام دل به تار گیسویی
ناز عمر دراز میرسدم
مو به مویم تپیدن آهنگست
مگر آن دلنواز میرسدم
به حریفان ز موج می نرسید
آنچه از تار ساز میرسدم
نیام از چشمت آنقدر محروم
مژهواری نیاز میرسدم
عمرها رنگ بایدم گرداند
بیخودی هم نیاز میرسدم
رنگ مینای اعتباراتم
بر شکست امتیاز میرسدم
یارب از دست دامنش نرود
هوش اگر رفت باز میرسدم
صبح شبنم کمین این چمنم
از نفس هم گداز میرسدم
محو دیدارم آنقدر بیدل
که بر آیینه ناز میرسدم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امشب ان مست ناز میرسدم
رفتن از خویش باز میرسدم
هوش مصنوعی: امشب آن معشوق دلربا را میبینم، دوباره از خود بیخود میشوم و به حالتی دیگر میروم.
عشق را با من امتحانی هست
نقد رشکم گداز میرسدم
هوش مصنوعی: عشق به من آزمایشی میدهد که در آن حسادت و غم را تجربه میکنم.
گریه و ناله عذرخواه منند
دردم افشای راز میرسدم
هوش مصنوعی: گریه و ناله بهانهای برای عذرخواهی من هستند، اما درد من به قدری عمیق است که رازهایم را برملا میکند.
بستهام دل به تار گیسویی
ناز عمر دراز میرسدم
هوش مصنوعی: دل را به زیبایی موهای معشوقهام سپردهام و امیدوارم عمرم طولانی شود تا از این عشق بهرهمند شوم.
مو به مویم تپیدن آهنگست
مگر آن دلنواز میرسدم
هوش مصنوعی: هر یک از موهای من با نغمهای خاص هموار شده است، مگر اینکه آن شیریننغمهی محبوب به من برسد.
به حریفان ز موج می نرسید
آنچه از تار ساز میرسدم
هوش مصنوعی: آنچه از نواهای ساز به گوش میرسد، به رقیبان نمیتواند برسد.
نیام از چشمت آنقدر محروم
مژهواری نیاز میرسدم
هوش مصنوعی: من از نگاه تو آنقدر دور افتادهام که به اندازه یک مژه نیازمند محبت و توجه تو هستم.
عمرها رنگ بایدم گرداند
بیخودی هم نیاز میرسدم
هوش مصنوعی: انسان باید در طول عمرش تلاش کند و از خود بیخود شود تا به مقصود و نیازهای روحیاش برسد.
رنگ مینای اعتباراتم
بر شکست امتیاز میرسدم
هوش مصنوعی: رنگ زیبای ارزشهایم در اثر شکستهای مختلف به من میرسد.
یارب از دست دامنش نرود
هوش اگر رفت باز میرسدم
هوش مصنوعی: خدایا، اگر اندیشهام از دست برود، باز هم به دامن او بازمیگردم.
صبح شبنم کمین این چمنم
از نفس هم گداز میرسدم
هوش مصنوعی: صبح که با شبنم نشسته در این گلزار، از نفسهام اندکی ذوب و ناپدید میشوم.
محو دیدارم آنقدر بیدل
که بر آیینه ناز میرسدم
هوش مصنوعی: آنقدر مجذوب دیدار تو هستم که حتی برای آینه هم ناز میکنم.