غزل شمارهٔ ۲۰۸۳
کف خاکستری میجوشم ازخود پاک میگردم
چو آتش تا برآیم از سیاهی خاک میگردم
شرار فطرت من غور این و آن نمیخواهد
به گلشن میرسم گر محرم خاشاک میگردم
درین صحرا به جستجوی حسن بینشان رنگی
چو فهم خود برون عالم ادراک میگردم
شکار افکن به درد اضطراب من چه پردازد
نم اشکی به چشمی حلقهٔ فتراک میگردم
وطن در پیش دارم لیک اگر نوشی به یاد آید
ز تلخیهای منت حقهٔ تریاک میگردم
اجابت صد سحر میخندد از دست دعای من
که من درد دلی در سینههای چاک میگردم
دم صبح اضطراب شعلههای شمع میبالد
ترا میبینم و بر قتل خود بیباک میگردم
دماغ همت من ناز کوشش برنمیدارد
دمیگرد سرت میگردم و افلاک میگردم
بسامان بهار از من به جز عبرت چه میچیند
گریبان میدرم گل میفروشم خاک میگردم
ببینم تاکجا محوم کند شرم تماشایت
ز خود با هر عرق مقدار رنگی پاک میگردم
به زیر خاک هم فارغ نیام از میکشی بیدل
خمستان در بغل چون ریشههای تاک میگردم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۲: نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار میگردمغزل شمارهٔ ۲۰۸۴: بیخودی کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کف خاکستری میجوشم ازخود پاک میگردم
چو آتش تا برآیم از سیاهی خاک میگردم
هوش مصنوعی: من از خاکستریام میجوشم و به تدریج از خودم پاک میشوم؛ مانند آتش که خود را خالص میکند، تا از سیاهی خاک بیرون بیایم و شکل تازهای بگیرم.
شرار فطرت من غور این و آن نمیخواهد
به گلشن میرسم گر محرم خاشاک میگردم
هوش مصنوعی: آتش ذاتی من نمیخواهد در عمق دیگران غوطهور شود، اما اگر لازم باشد تا به باغی برسد، حتی در صورت تبدیل شدن به چیزی کماهمیت مانند خاشاک، این کار را انجام میدهد.
درین صحرا به جستجوی حسن بینشان رنگی
چو فهم خود برون عالم ادراک میگردم
هوش مصنوعی: در این بیابان به دنبال زیبایی نامشخصی هستم و همچنان که فهم و درک خود را از عالم بیرون میکاوم، در جستجوی آن رنگ خاص میگردم.
شکار افکن به درد اضطراب من چه پردازد
نم اشکی به چشمی حلقهٔ فتراک میگردم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساس عمیق اضطراب و ناراحتی خود سخن میگوید. او میگوید که در برابر دردش، تنها میتواند با اشکی که در چشمانش حلقه زده است، مقابله کند. او در حالت نامتعادل و بیتابی به سر میبرد و به نوعی در تلاش است تا از این حالتها خارج شود.
وطن در پیش دارم لیک اگر نوشی به یاد آید
ز تلخیهای منت حقهٔ تریاک میگردم
هوش مصنوعی: من وطن را در ذهن دارم، اما اگر یاد تلخیهای گذشته به خاطرم بیفتد، به سراغ تریاک میروم تا کمی از آن تلخیها را فراموش کنم.
اجابت صد سحر میخندد از دست دعای من
که من درد دلی در سینههای چاک میگردم
هوش مصنوعی: خوشحالی و پاسخ دادن به دعاهای من، ناشی از تمام مشکلات و دردهایی است که در دل دارم و با این حال، هنوز امید دارم.
دم صبح اضطراب شعلههای شمع میبالد
ترا میبینم و بر قتل خود بیباک میگردم
هوش مصنوعی: در اوایل صبح، نگرانی شعلههای شمع به اوج خود میرسد. من تو را میبینم و با بیپروا به فکر تمام کردن خودم میافتم.
دماغ همت من ناز کوشش برنمیدارد
دمیگرد سرت میگردم و افلاک میگردم
هوش مصنوعی: من به تلاش و کوشش خود اهمیت زیادی میدهم و هرگز از آن دست نمیکشم. در این مسیر، به دور سر خود و به دور آسمانها میچرخم و به دنبال اهدافم هستم.
بسامان بهار از من به جز عبرت چه میچیند
گریبان میدرم گل میفروشم خاک میگردم
هوش مصنوعی: بهار زیبا و دلانگیز، چیزی جز درس عبرت برای من به ارمغان نمیآورد. من خودم را از همه چیز میبرم و در حالی که گل میفروشم، به خاک تبدیل میشوم و این موضوع مرا به تفکر وادار میکند.
ببینم تاکجا محوم کند شرم تماشایت
ز خود با هر عرق مقدار رنگی پاک میگردم
هوش مصنوعی: من میخواهم ببینم تا چه حد شرم و حیا از دیدن تو میتواند مرا تحت تأثیر قرار دهد. با هر قطره عرقی که میریزم، به تدریج رنگین و پاکتر میشوم.
به زیر خاک هم فارغ نیام از میکشی بیدل
خمستان در بغل چون ریشههای تاک میگردم
هوش مصنوعی: هرچند که به زیر خاک بروم و از دنیای ظاهری دور شوم، اما همچنان درگیر عشق و حال خوشی هستم. مانند ریشههای تاک که همیشه به دنبال آب و زندگی هستند، من نیز در دلم به دنبال سرزندگی و حال خوب میگردم.