غزل شمارهٔ ۲۰۸۰
چو شمع از انفعال آگهی بیتاب میگردم
به صیقل میرسد آیینه و من آب میگردم
حیا چون موج گوهر شوخی از سازم نمیخواهد
اگر رنگم در گردش زند بیتاب میگردم
ندانم درد دل جوشیدهام یا نیش فصادم
نوا خون است سازی را که من مضراب میگردم
به ضبط اشک برق مزرع شوقم مشو ناصح
نهال نالهام بیگریه کم سیراب میگردم
غبار ما و من از صاف معنی غافلم دارد
اگر زین جوش بنشینم شراب ناب میگردم
خیال هستیام صد پرده بر تحقیق میبافد
ز ناموس کتان گر بگذرم مهتاب میگردم
خمی بر دوش همت بستهام از قامت پیری
کشم زین ورطه تا رخت هوس قلاب میگردم
درین صحرا که جز عنقا ندارد گرد پیدایی
سیاهی گر کنم خورشید عالمتاب میگردم
به دیر و کعبهام آوازهٔ ناقدردانیها
سرم گر محرم زانو شود محراب میگردم
ندامت آبیاریهای کشت غم جنون دارد
به چشم تر گهرها بسته چون دولاب میگردم
تمیز از طینت من ننگ غفلت میکشد بیدل
به چشم هرکه خود را میرسانم خواب میگردم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شمع از انفعال آگهی بیتاب میگردم
به صیقل میرسد آیینه و من آب میگردم
هوش مصنوعی: مثل شمع که از عدم فعالیت و بیحرکتی خسته میشود، من نیز به شدت بیتاب هستم. هرگاه که دیگران تلاش میکنند مرا روشن و شفاف کنند، من مثل آب میشوم و به حالت پذیرش و انعطاف درمیآیم.
حیا چون موج گوهر شوخی از سازم نمیخواهد
اگر رنگم در گردش زند بیتاب میگردم
هوش مصنوعی: حیا مانند موجی است که به شوخی و لطافت نزدیک نمیشود. اگر رنگ من در حال گردش باشد، احساس بیتابی میکنم.
ندانم درد دل جوشیدهام یا نیش فصادم
نوا خون است سازی را که من مضراب میگردم
هوش مصنوعی: نمیدانم آیا دلم پر از درد شده یا اینکه شعرم به من آسیب میزند. این حس شبیه نوا یا ساز است که من در حال نواختن آن هستم.
به ضبط اشک برق مزرع شوقم مشو ناصح
نهال نالهام بیگریه کم سیراب میگردم
هوش مصنوعی: ای رفیق، نکن مرا به زانو درآوری؛ چرا که درخت آرزوهایم بدون اشک و ناله، به اندازه کافی سیراب نمیشود.
غبار ما و من از صاف معنی غافلم دارد
اگر زین جوش بنشینم شراب ناب میگردم
هوش مصنوعی: اگر از خودم و دغدغههایم فاصله بگیرم و در آرامش قرار بگیرم، به حقیقت ناب و خالصی دست پیدا میکنم که از آن غافل بودم.
خیال هستیام صد پرده بر تحقیق میبافد
ز ناموس کتان گر بگذرم مهتاب میگردم
هوش مصنوعی: خیال وجود من به شکلهای مختلفی در تلاش است تا واقعیت را بپوشاند، و اگر از محدودیتها بگذرم، میتوانم به زیبایی و روشنایی دست یابم.
خمی بر دوش همت بستهام از قامت پیری
کشم زین ورطه تا رخت هوس قلاب میگردم
هوش مصنوعی: بار سنگینی از تلاش و اراده را بر دوش دارم و با وجود پیری، خود را از این چاله و چاه بیرون میکشم. به دنبال اهداف و آرزوهایم هستم و تلاش میکنم تا آنان را به دست آورم.
درین صحرا که جز عنقا ندارد گرد پیدایی
سیاهی گر کنم خورشید عالمتاب میگردم
هوش مصنوعی: در این بیابان که هیچ نشانی از موجودات نیست، اگر به دنبال تاریکی بروم، میتوانم همچون خورشید درخشان باشم.
به دیر و کعبهام آوازهٔ ناقدردانیها
سرم گر محرم زانو شود محراب میگردم
هوش مصنوعی: اگر به معبد و کعبه بروم و کسی نتواند قدر محبت و قدردانی را درک کند، احساس ناچیزی در من به وجود میآید. اگر در کنار کسی که به او نزدیک هستم، زانو بزنم، تمام وجودم به سمت احترام و عبادت خواهد رفت.
ندامت آبیاریهای کشت غم جنون دارد
به چشم تر گهرها بسته چون دولاب میگردم
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعری از حس پشیمانی و درد ناشی از عشق و جنون سخن میگوید. او احساس میکند که گریه و اندوهش به مانند آبیاری درختان غم است. همچنین، به دلیل این احساسات، به دور خود میچرخد و زندگیاش مانند چرخهای آسیاب در حال چرخش و تکرار است. این توصیفها نشاندهندهی عمق حزن و ناامیدی او هستند.
تمیز از طینت من ننگ غفلت میکشد بیدل
به چشم هرکه خود را میرسانم خواب میگردم
هوش مصنوعی: ننگ بیتوجهی از ذات من جدا میشود، بیدل. در نظر هرکسی که به خود میرسم، خواب و آرامش مییابم.