غزل شمارهٔ ۲۰۷۷
شب که در حسرت دیدار کمین میکردم
دو جهان یک نگه باز پسین میکردم
یاد ناسکه به وحشتکده عنقایی
ناله میشد همهگر نقش نگین میکردم
باد برد آن همه طاقت که به خاکستر ریخت
نفس سوخته را پردهنشین میکردم
هرکجا سعی هوس رنگ عمارت می ریخت
صرف وحشتکدهٔ خانهٔ زین میکردم
عشق چون خامه مرا بر خط تسلیم نداشت
تا ز هر عضو خود ایجاد جبین میکردم
سجده آنجا که مرا افسر عزت میداد
میشدم بر فلک و یاد زمین میکردم
هر قدر گرد من از حادثه میدید شکست
من ز دامان تو اندیشهٔ چین میکردم
پیش از آن دم که غم عشق به توفان آمد
گریه بر رنگ بنای دل و دین میکردم
نالهها کردم و آگاه نگشتی ای کاش
خاک میگشتم وگردی به ازین میکردم
بیدل آرایش تحقیق مقابل میخواست
کاش من هم نگهی آینه بین میکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۶: دمی چون شمع گر جیب تغافل چاک میکردمغزل شمارهٔ ۲۰۷۸: گر لبی را به هوس نالهکمین میکردم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب که در حسرت دیدار کمین میکردم
دو جهان یک نگه باز پسین میکردم
هوش مصنوعی: شبها که در انتظار دیدار تو بودم، برای یک نگاه از تو، دو جهان را نادیده میگرفتم.
یاد ناسکه به وحشتکده عنقایی
ناله میشد همهگر نقش نگین میکردم
هوش مصنوعی: در جایی ترسناک و غمانگیز، دلتنگی و یاد کسی به شدت احساس میشد، و من تمام تلاش خود را میکردم تا این احساس را به زیبایی و شکوه تبدیل کنم، همچون نگینی درخشان.
باد برد آن همه طاقت که به خاکستر ریخت
نفس سوخته را پردهنشین میکردم
هوش مصنوعی: باد همه آن نیرو و قدرتی را که داشتم با خود برد و حالا دیگر نمیتوانم مانند گذشته نفس آسیبدیدهام را در پناه خود قرار دهم.
هرکجا سعی هوس رنگ عمارت می ریخت
صرف وحشتکدهٔ خانهٔ زین میکردم
هوش مصنوعی: هر جا که تلاش و خواستهام به ساختن چیزی میانجامید، به جای آن همیشه در ترس و وحشت به سر میبردم.
عشق چون خامه مرا بر خط تسلیم نداشت
تا ز هر عضو خود ایجاد جبین میکردم
هوش مصنوعی: عشق مانند خامهای است که نتوانسته مرا به تسلیم وادار کند، وگرنه از هر یک از اعضای بدنم میتوانستم نشانهای از خود را به جا بگذارم.
سجده آنجا که مرا افسر عزت میداد
میشدم بر فلک و یاد زمین میکردم
هوش مصنوعی: در جایی که خداوند به من مقام و عظمت میبخشید، احساس میکردم که به آسمانها صعود میکنم و یاد زمین را فراموش میکردم.
هر قدر گرد من از حادثه میدید شکست
من ز دامان تو اندیشهٔ چین میکردم
هوش مصنوعی: هر چه اتفاقات و مشکلات بر سرم میآمد، من از تو امیدوار بودم و به فکر آرامش و راحتی تو بودم.
پیش از آن دم که غم عشق به توفان آمد
گریه بر رنگ بنای دل و دین میکردم
هوش مصنوعی: قبل از این که غم عشق مانند توفانی به سراغم بیاید، برای رنگ و حال دل و دینم اشک میریختم.
نالهها کردم و آگاه نگشتی ای کاش
خاک میگشتم وگردی به ازین میکردم
هوش مصنوعی: من بارها ناله و فریاد زدم، اما تو متوجه نشدی. ای کاش به جای این همه درد و اندوه، به خاک تبدیل میشدم و جزویی از طبیعت میشدم.
بیدل آرایش تحقیق مقابل میخواست
کاش من هم نگهی آینه بین میکردم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به آرزوهایش اشاره میکند و بیان میکند که ای کاش او نیز میتوانست به زیبایی و دقت نظر در تحقیق و بررسی موضوعات نگاه کند. او حسرت میخورد که ای کاش میتوانست مانند آینه، حقیقت را ببیند و دریابد. به نوعی، او از دوری خود از شناخت عمیق و زیباییهای واقعی زندگی گلایه میکند.