گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۷۶

دمی چون شمع‌ گر جیب تغافل چاک می‌کردم
به مژگان زبن شبستانها سیاهی پاک می‌کردم
به این ‌گرد چمن چیزی ‌که دارد اضطراب من
گر از پا می‌نشستم عالمی را خاک می‌کردم
قضا گر می‌گرفت از من غبار قدردانیها
فلکها را زمین سایه‌های تاک می‌کردم
به جست ‌و جو اگر حاصل شدی اقبال پا بوسش
سر افتاده را پیش از قدم چالاک می‌کردم
به یاد لعل اوگر می‌کشیدم از جگر آهی
رگ یاقوت را بال خس و خاشاک می‌کردم
گذشت آن محمل فرصت که در بزم تماشایش
به هر دیدن چو مژگان صد گریبان چاک می‌کردم
به پرواز آن قدر مایل نشد عنقای رنگ من
که شاهین کبوتر خانهٔ افلاک می‌کردم
به صید دشت امکان همتم راضی نشد ورنه
فلک هم حلقه‌واری بود اگر فتراک می‌کردم
به این وضعی که می‌ریزم عرق در دشت و در بیدل
غبار خودسری کاش اندکی نمناک می‌کردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دمی چون شمع‌ گر جیب تغافل چاک می‌کردم
به مژگان زبن شبستانها سیاهی پاک می‌کردم
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای مثل شمع، روشنایی و حقیقت را بروز می‌دادم، با نگاه و اشک‌هایم می‌توانستم تاریکی‌های شب را از بین ببرم.
به این ‌گرد چمن چیزی ‌که دارد اضطراب من
گر از پا می‌نشستم عالمی را خاک می‌کردم
هوش مصنوعی: در این چمن، چیزی وجود دارد که باعث اضطراب من می‌شود؛ اگر از پا می‌افتادم، می‌توانستم همه چیز را زیر و رو کنم.
قضا گر می‌گرفت از من غبار قدردانیها
فلکها را زمین سایه‌های تاک می‌کردم
هوش مصنوعی: اگر قضا و سرنوشت به من اجازه می‌داد، من به طور از روی محبت و سپاسگزاری، آسمان‌ها را به زمین می‌آوردم و سایه‌های انگور را بر زمین می‌گستراند.
به جست ‌و جو اگر حاصل شدی اقبال پا بوسش
سر افتاده را پیش از قدم چالاک می‌کردم
هوش مصنوعی: اگر تو موفق به رسیدن به هدفی شدی، پیش از اینکه به آن هدف نزدیک شوی، احترام و ارادت خود را به موفقیت نشان می‌دادی و با شتاب در رسیدن به آن تلاش می‌کردی.
به یاد لعل اوگر می‌کشیدم از جگر آهی
رگ یاقوت را بال خس و خاشاک می‌کردم
هوش مصنوعی: به خاطر یاد زیبایی او، از دل خود آهی می‌کشیدم و رگ یاقوت را با وسایل بی‌ارزش پر می‌کردم.
گذشت آن محمل فرصت که در بزم تماشایش
به هر دیدن چو مژگان صد گریبان چاک می‌کردم
هوش مصنوعی: زمانی فرصتی بود که در مجالس او، هر بار که او را می‌دیدم، مانند مژگانم که به سادگی می‌تواند چهره را زیبا کند، هزاران دلشکستگی و غم را نشان می‌دادم.
به پرواز آن قدر مایل نشد عنقای رنگ من
که شاهین کبوتر خانهٔ افلاک می‌کردم
هوش مصنوعی: عنقا، پرنده‌ای افسانه‌ای، به پرواز علاقه‌ای نداشت و نمی‌خواست به اوج‌های بلند برود. او به اندازه‌ای از پرواز دوری می‌کند که احساس می‌کند اگر شاهینی در آسمان باشد، او هم می‌تواند خود را در کبوترخانه‌ای در آسمان پیدا کند. به عبارتی، او ترجیح می‌دهد در دنیای پایین‌تر و نزدیک‌تر به زمین بماند تا به اوج و ارتفاعات دست یابد.
به صید دشت امکان همتم راضی نشد ورنه
فلک هم حلقه‌واری بود اگر فتراک می‌کردم
هوش مصنوعی: من به شکار در دشت امکان راضی نشدم، چون اگر می‌خواستم، آسمان هم به حرف من گوش می‌داد و می‌توانست به من کمک کند.
به این وضعی که می‌ریزم عرق در دشت و در بیدل
غبار خودسری کاش اندکی نمناک می‌کردم
هوش مصنوعی: در این وضعیت که در دشت عرق می‌ریزم و غبار بی‌رحمی و بی‌توجهی به خودم را به جا می‌گذارم، ای کاش کمی رطوبت و تازگی به وجود می‌آوردم.