گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۷۴

تو می‌رفتی و من شور قیامت ساز می‌کردم
شکست رنگ تا پر می‌فشاند آواز می‌کردم
اگر ناموس الفت‌ها نمی‌شد مانع جرأت
چو شوخی آشیان در دیدهٔ غماز می‌کردم
حیا رعنایی طاووس از وضعم نمی‌خواهد
وگرنه با دو عالم رنگ یک پرواز می‌کردم
خجل چون صبح از خاکستر بیحاصل خویشم
نشد آیینه‌ای را یک نفس پرداز می‌کردم
عصای مشت خاک من نشد جولان آهویی
که همچون سرمه در چشم دو عالم ناز می‌کردم
درین محفل نمی‌یابد سپند بینوای من
گریبانی‌که چاک از شعلهٔ آواز می‌کردم
وفا منع تمیز شادی و غم می‌کند ورنه
نواها انتخاب از طالع ناساز می‌کردم
عنان ناله می‌بودی اگر در ضبط تمکینم
چو خاموشی وطن در پرده‌های راز می‌کردم
به خامی سوخت چون برقم خیال زندگی پختن
به این نومیدی انجامی دگر آغاز می‌کردم
گر از دستم گشاد کار دیگر برنمی‌آید
به حال خویش می‌بایست چشمی باز می‌کردم
اگر بیدل بجایی می‌رسیدم از پر افشانی
به آهنگ ز خود رفتن هزار انداز می‌کردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو می‌رفتی و من شور قیامت ساز می‌کردم
شکست رنگ تا پر می‌فشاند آواز می‌کردم
هوش مصنوعی: تو در حال رفتن بودی و من طوری رفتار می‌کردم که گویی دنیای جدیدی در حال به وجود آمدن است. احساسات و رنگ‌ها را جوری به نمایش می‌گذاشتم که صدای دلنشینم به گوش برسد.
اگر ناموس الفت‌ها نمی‌شد مانع جرأت
چو شوخی آشیان در دیدهٔ غماز می‌کردم
هوش مصنوعی: اگر ارتباطات عاطفی و محبت‌ها مانع از جُرات و جسارت من نمی‌شد، مثل یک شوخی به شنیدن حرف‌های دیگران بی‌توجهی می‌کردم.
حیا رعنایی طاووس از وضعم نمی‌خواهد
وگرنه با دو عالم رنگ یک پرواز می‌کردم
هوش مصنوعی: حیا و شرم من به خاطر شرایطی که دارم، اجازه نمی‌دهد که مانند طاووسی زیبا و خیره‌کننده بروز پیدا کنم. در غیر این صورت، می‌توانستم با دو جهان درخشش و زیبایی داشته باشم و زندگی‌ام را به پرواز درآورم.
خجل چون صبح از خاکستر بیحاصل خویشم
نشد آیینه‌ای را یک نفس پرداز می‌کردم
هوش مصنوعی: من احساس شرمندگی می‌کنم مانند صبح که از خاکستر بی‌فایده سر برمی‌آورد. هیچ وقت نتوانستم حتی یک بار خودم را به شکل یک آیینه درآورم.
عصای مشت خاک من نشد جولان آهویی
که همچون سرمه در چشم دو عالم ناز می‌کردم
هوش مصنوعی: عصای من که از خاک ساخته شده، نتوانست مثل آهو که با ناز در چشم دو عالم جلوه می‌کند، تأثیری داشته باشد.
درین محفل نمی‌یابد سپند بینوای من
گریبانی‌که چاک از شعلهٔ آواز می‌کردم
هوش مصنوعی: در این جمع، گریبانی که من با شعله‌های آوازم از آن پاره‌پاره شدم، جایی ندارد.
وفا منع تمیز شادی و غم می‌کند ورنه
نواها انتخاب از طالع ناساز می‌کردم
هوش مصنوعی: وفا باعث می‌شود که نتوانیم شادی را از غم تشخیص دهیم، و اگر این وفا نبود، من می‌توانستم از سرنوشت‌های نامناسب انتخاب‌های بهتری داشته باشم.
عنان ناله می‌بودی اگر در ضبط تمکینم
چو خاموشی وطن در پرده‌های راز می‌کردم
هوش مصنوعی: اگر توانایی فریاد زدن داشتم، این ناله‌ام را در سکوتی که در دل رازها نهفته است، به تصویر می‌کشیدم.
به خامی سوخت چون برقم خیال زندگی پختن
به این نومیدی انجامی دگر آغاز می‌کردم
هوش مصنوعی: در زمان ناآگاهی و بی‌تجربگی، مانند برقی که در آتش می‌سوزد، به زندگی فکر می‌کردم، اما با وجود این ناامیدی، همواره به دنبال شروعی جدید بودم.
گر از دستم گشاد کار دیگر برنمی‌آید
به حال خویش می‌بایست چشمی باز می‌کردم
هوش مصنوعی: اگر کار من از دستم خارج شده و نمی‌توانم کاری دیگر انجام دهم، باید به حال خودم توجه می‌کردم و بینایی را می‌گشودم.
اگر بیدل بجایی می‌رسیدم از پر افشانی
به آهنگ ز خود رفتن هزار انداز می‌کردم
هوش مصنوعی: اگر به جایی می‌رسیدم که بتوانم خود را نشان دهم، به جای خودستایی و پرشور بودن، هزاران بار تلاش می‌کردم تا از خودم فاصله بگیرم.

حاشیه ها

1395/05/03 23:08
شکیب

با درود به همه دوستان گرامی
باری این غزل را استاد محمد حسین سراهنگ، از استادان مسلم موسیقی افغانستان به آوازی بسیار دلکش خوانده بودند که مصرع اول بیت نخست به این شکل بود که :
تو می رفتی و من شور قیامت ساز می کردم
هم درست تر می نماید و هم این که خود استاد از جمله بیدل شناسانی بودند که در خوانش اشعار بیدل بسیار بسیار با دقت برخورد می کردند.