گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۷۱

گهی بر صبح پیچیدم‌ گهی با گل جنون‌ کردم
به چاک صد گریبان خویش را از خود برون‌ کردم
شرار کاغذ من محمل شوق ‌که بود امشب
که هرجا جلوه‌کرد آسودگی وحشت فزون‌کردم
شکستم رنگ و بیرون جستم از تشویش سودایی
برای چشم بند هر دو عالم یک فسون ‌کردم
غرورهیچکس با جرات من برنمی‌آید
جهان برخصم جست و من همین خود را زبون ‌کردم
بهار آمد تو هم ای زاهد بی‌درد تزویری
چمن‌ گل‌، شیشه قلقل‌، یار مستی‌، من جنون ‌کردم
هجوم‌ گردش رنگم غرور دل شکست آخر
به چندین دور ساغر شیشه‌ای را سرنگون ‌کردم
به قدر هر نفس می‌باید از خویشم برون رفتن
غباری را به ذوق جانکنی ها بیستون ‌کردم
نسیم هرزه ‌تاز من عرق آورد شبنم شد
درین خجلت سرا کاری که می‌باید کنون کردم
چه خواهم خواست عذر نازپروردی‌که رنگش را
به تکلیف خرام سایهٔ‌ گل نیلگون کردم
حنای دست او بیدل زیان پیمای سودن شد
من از شمشیر بیدادش نمردم بلکه خون‌کردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گهی بر صبح پیچیدم‌ گهی با گل جنون‌ کردم
به چاک صد گریبان خویش را از خود برون‌ کردم
هوش مصنوعی: گاهی با زیبایی صبح سر و کار داشتم و گاهی با عشق و دیوانگی. به قدری تحت تأثیر قرار گرفتم که صد گریبان خود را پاره کردم و از درون خودم خارج شدم.
شرار کاغذ من محمل شوق ‌که بود امشب
که هرجا جلوه‌کرد آسودگی وحشت فزون‌کردم
هوش مصنوعی: شعله عشق من همچون کاغذی است که شوق را به دوش می‌کشد. امشب هرجا که زیبایی و جلوه‌ای از عشق دیده‌ام، احساس آرامش و راحتی من بیشتر شده و ترس و نگرانی‌ام افزایش یافته است.
شکستم رنگ و بیرون جستم از تشویش سودایی
برای چشم بند هر دو عالم یک فسون ‌کردم
هوش مصنوعی: از مضطربات و اندوه‌ها رهایی یافتم و از مرز رنگ و شکل بیرون آمدم. برای فریب دادن توجه و نگاه‌های این دو جهان، یک شعبده و جادو ایجاد کردم.
غرورهیچکس با جرات من برنمی‌آید
جهان برخصم جست و من همین خود را زبون ‌کردم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند با جسارت من مقابله کند؛ جهان در برابر دشمنان خود می‌جنگد و من تنها خودم را خوار کرده‌ام.
بهار آمد تو هم ای زاهد بی‌درد تزویری
چمن‌ گل‌، شیشه قلقل‌، یار مستی‌، من جنون ‌کردم
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و حالا ای زاهد بی‌درد، به جای اینکه در افکار خودت غرق باشی، از زیبایی‌های طبیعت و گل‌ها لذت ببر. شراب و خوشی در دسترس است و من هم در این حالتی که هستم، به جنون و عشق روی آورده‌ام.
هجوم‌ گردش رنگم غرور دل شکست آخر
به چندین دور ساغر شیشه‌ای را سرنگون ‌کردم
هوش مصنوعی: در پی تغییرات و حوادث زندگی، قلبم به شدت از بین رفته و در نهایت، تصمیم به شکستن یک بطری شیشه‌ای گرفتم.
به قدر هر نفس می‌باید از خویشم برون رفتن
غباری را به ذوق جانکنی ها بیستون ‌کردم
هوش مصنوعی: هر لحظه باید از خودم فاصله بگیرم تا بتوانم از دل‌مشغولی ها و سختی‌ها رهایی پیداکنم. در این راه، مشکلات و دردها را به زیبایی‌هایی تبدیل کرده‌ام که مانند داستان بیستون برایم شده‌اند.
نسیم هرزه ‌تاز من عرق آورد شبنم شد
درین خجلت سرا کاری که می‌باید کنون کردم
هوش مصنوعی: نسیم به شدت به من برخورد و عرق به بدنم آورد. شبنم بر زمین شکل گرفت و حالا در این حالتی که خجالت زده‌ام، باید کاری که لازم است انجام دهم.
چه خواهم خواست عذر نازپروردی‌که رنگش را
به تکلیف خرام سایهٔ‌ گل نیلگون کردم
هوش مصنوعی: من چه چیزی می‌توانم از آن معذرت‌خواهی کنم که به خاطر زیبایی‌اش، رنگش را با ظرافت و دقت مانند سایه‌ی گل آبی تغییر داده‌ام؟
حنای دست او بیدل زیان پیمای سودن شد
من از شمشیر بیدادش نمردم بلکه خون‌کردم
هوش مصنوعی: دست‌های او به مانند حنا، نشانه‌ای از آسیب و درد به من آورده است. من از ظلم او نمردم بلکه به گونه‌ای خون به دل شدم و رنج کشیدم.