گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۵۹

نه عبادت‌، نه ریاضت کردم
باده‌ها خوردم و عشرت کردم
میهمان‌ کرمی بود خیال
با فضولی دو دم الفت کردم
هر چه زین مایده‌ام پیش آمد
نعمتی بودکه غارت کردم
خلق در دیر و حرم تک زد و من
دل آسوده ن‌بارت‌کردم.
گردم از عرصهٔ تشویش گذشت
آنسوی حشر قیامت‌کردم
خاک را عرش برین نتوان‌کرد
ترک خود رایی همت ‌کردم
عافیت تشنهٔ بیقدری بود
سجده بر خاک مذلت کردم
آگهی رنج پشیمانی داشت
عیبها در خور غفلت‌کردم.
بی ‌دماغ من ما و نتوان زیست
تن زدم‌، خواب فراغت کردم
شوق بی‌مقصد و، دل بی‌پروا
خاک بر فرق ندامت کردم
تا شدم منحرف از علم و عمل
سیرکیفیت رحمت کردم
مغفرت مزد معاصی بوده‌ست
کیست فهمد که چه خدمت‌ کردم
هیچم ازکرده و ناکرده مپرس
یاد آن چشم مروت‌ کردم
هرچه از دست من آمد بید‌ل
همه بی‌رغبت و نفرت‌کردم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه عبادت‌، نه ریاضت کردم
باده‌ها خوردم و عشرت کردم
هوش مصنوعی: من نه به عبادت مشغول بودم و نه به ریاضت؛ بلکه با نوشیدن شراب و خوش‌گذرانی وقت گذراندم.
میهمان‌ کرمی بود خیال
با فضولی دو دم الفت کردم
هوش مصنوعی: در دل خیال یک مهمان مهربان وجود داشت که بدون دعوت و به صورت تصادفی به زندگی‌ام وارد شد.
هر چه زین مایده‌ام پیش آمد
نعمتی بودکه غارت کردم
هوش مصنوعی: هر چیزی که از این سفره‌ی فراوان به من رسید، نعمتی بود که من آن را از چنگ دیگران بیرون کشیدم.
خلق در دیر و حرم تک زد و من
دل آسوده ن‌بارت‌کردم.
هوش مصنوعی: مردم در کنار معابد و مکان‌های مقدس در حال عبادت و تضرع هستند، اما من با قلبی آرام و بی‌دغدغه به کار خود ادامه می‌دهم.
گردم از عرصهٔ تشویش گذشت
آنسوی حشر قیامت‌کردم
هوش مصنوعی: من از دنیای پرتنش و اضطراب عبور کرده و به دنیای آرام و ثبات وسعتی دست یافته‌ام.
خاک را عرش برین نتوان‌کرد
ترک خود رایی همت ‌کردم
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده‌ای که دارم، می‌خواهم به موفقیت‌های بزرگ دست یابم و خود را از محدودیت‌های خاکی فراتر ببرم.
عافیت تشنهٔ بیقدری بود
سجده بر خاک مذلت کردم
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید که آرامش و آسایش، از نداشتن ارزش و مقام نشأت می‌گیرد و به همین دلیل، خود را به خاک می‌کوبم و در وضعیت ذلت قرار می‌گیرم.
آگهی رنج پشیمانی داشت
عیبها در خور غفلت‌کردم.
هوش مصنوعی: من از رنج و پشیمانی آگاه شدم، اما معایب را نادیده گرفتم و غفلت کردم.
بی ‌دماغ من ما و نتوان زیست
تن زدم‌، خواب فراغت کردم
هوش مصنوعی: من بدون حس و حال زندگی نمی‌توانم بگذرانم، بنابراین به خواب رفتم تا آرامش و آسودگی را تجربه کنم.
شوق بی‌مقصد و، دل بی‌پروا
خاک بر فرق ندامت کردم
هوش مصنوعی: با میل و علاقه‌ای بی‌هدف و دلی بی‌تردید، ناخواسته بر سر ندامت و پشیمانی نشستم.
تا شدم منحرف از علم و عمل
سیرکیفیت رحمت کردم
هوش مصنوعی: در نتیجه دور شدنم از دانش و عمل، به رحمت و لطف خداوند پی بردم و آن را تجربه کردم.
مغفرت مزد معاصی بوده‌ست
کیست فهمد که چه خدمت‌ کردم
هوش مصنوعی: آمرزش گناهان پاداشی است که به دست آمده، اما کیست که بداند من چه کارهایی انجام داده‌ام؟
هیچم ازکرده و ناکرده مپرس
یاد آن چشم مروت‌ کردم
هوش مصنوعی: از من درباره کارهایم گذشته و آینده‌ام نپرس، چون فقط به یاد مهربانی‌ها و خوبی‌های تو هستم.
هرچه از دست من آمد بید‌ل
همه بی‌رغبت و نفرت‌کردم
هوش مصنوعی: هر چیزی که از من برمی‌آید، همه را بدون اشتیاق و با کینه انجام می‌دهم.

حاشیه ها

1398/12/29 04:02
نور فرزام

در بیت چهارم، آمده که:
خلق در دیر و حرم تک زد و من
دل آسوده ن‌بارت‌کردم
همین مصراع دوم آن را اینگونه« دل آسوده زیارت کردم» چون متن صحیح آن همین است، من در شرحی که بر برخی ابیات غامض بیدل زیر عنوان« کلید عرفان» توسط قندی‌آغا نوشته شده خواندم این مصراع را با واژه‌ی زیارت آورده است. سپاس!