غزل شمارهٔ ۲۰۵۸
عبث خود را چو آتش تهمت آلود غضب کردم
به هر خاشاک چندان گرم جوشیدم که تب کردم
چو آن طفلیکه رقص بسملش در اهتزاز آرد
نفسها را پر افشان یافتم ناز طربکردم
به داغ صد کلف واسوختم از خامی همت
چو ماه از خانهٔ خورشید اگر آتش طلبکردم
مخواه از موج گوهر جرآت توفان شکاریها
کمند نارسایی داشتم صید ادب کردم
ز حسن بی نشان تا وانمایم رنگ تمثالی
در حیرت زدم آیینهداری را سبب کردم
به مستان مینوشتم بیخودی تمهید مکتوبی
مدادش را دوات از سایهٔ برگ عنب کردم
چوشمع از خلوت و محفل شدم مرهون داغ دل
ز چندین دفتر آخر نقطهای را منتخبکردم
چو گردون هر چه جوشید از غبارم جوهر دل شد
به این یک شیشه خلقی را دکاندار حلبکردم
به مشق عافیت راهی دگر نگشود این دریا
همین چون موج گوهر گردنی را بیعصب کردم
نرفت از طینتم شغل تمنای زمین بوسش
چو ماه نو جبین گر سوده شد ایجاد لب کردم
ندامت داشت بیدل معنی موهوم فهمیدن
به تحقیق نفس روز هزار آیینه شب کردم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عبث خود را چو آتش تهمت آلود غضب کردم
به هر خاشاک چندان گرم جوشیدم که تب کردم
هوش مصنوعی: به خاطر حرف و قضاوتهای نادرست دیگران، خود را به شدت تحت تأثیر قرار دادم و به شدت عصبانی شدم. این عصبانیت به حدی رسید که احساس کردم دچار تب و التهاب شدهام.
چو آن طفلیکه رقص بسملش در اهتزاز آرد
نفسها را پر افشان یافتم ناز طربکردم
هوش مصنوعی: مثل آن کودکی که در حال رقصیدن دچار حالتی سرشار از شادی و شگفتی میشود، من نیز در شگرفی و زیبایی لحظهای که در آن غوطهور بودم، احساس شادابی و نشاط کردم.
به داغ صد کلف واسوختم از خامی همت
چو ماه از خانهٔ خورشید اگر آتش طلبکردم
هوش مصنوعی: به خاطر داغی که از سختیهای زیاد بر دل دارم، مثل ماهی که از خانه خورشید بیرون میآید، میخواهم آتش را به جان بزنم و به دنبال روشنایی و بلندپروازی بروم.
مخواه از موج گوهر جرآت توفان شکاریها
کمند نارسایی داشتم صید ادب کردم
هوش مصنوعی: از تو انتظار نداشته باش که از موجهای خروشان به من گوهر بدهی؛ زیرا من از توفان و مشکلات هراسی ندارم. من با کمند ادب و نزاکت خود آمادهام تا هر چه را که به دنبالش هستم، صید کنم.
ز حسن بی نشان تا وانمایم رنگ تمثالی
در حیرت زدم آیینهداری را سبب کردم
هوش مصنوعی: از زیبایی بینشانی که دارم، میخواهم مجسمهای بسازم که بتواند رنگ و شکلش را نشان دهد. به همین خاطر، باعث شدم تا آینهداری دچار حیرت و تعجب شود.
به مستان مینوشتم بیخودی تمهید مکتوبی
مدادش را دوات از سایهٔ برگ عنب کردم
هوش مصنوعی: من زمانی که احساس سرخوشی و شادی میکردم، نوشتم. در حالی که بیاختیار به نوشتن مشغول بودم، برای نوشتن از سایه برگهای انگور دوات درست کردم و با مداد نوشتم.
چوشمع از خلوت و محفل شدم مرهون داغ دل
ز چندین دفتر آخر نقطهای را منتخبکردم
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که از تنهایی و جمعهایی که در آن بودهام، متاثر شدم و به خاطر غم درونم، از میان تمام نوشتهها و دفترهایی که دارم، تنها یک نقطه را انتخاب کردم.
چو گردون هر چه جوشید از غبارم جوهر دل شد
به این یک شیشه خلقی را دکاندار حلبکردم
هوش مصنوعی: به طور کلی، این عبارت به این معنی است که آنچه که از جوش و خروش آسمان به وجود آمده، به مانند دلی پر از احساسات و فکر به یک شیشه تبدیل شده است. در واقع، از این شیشه، انسانها یا خلقی به وجود آمدهاند که مانند دکانداری در حلب، مراقب و پرورشدهنده این حقیقتهای درونی هستند.
به مشق عافیت راهی دگر نگشود این دریا
همین چون موج گوهر گردنی را بیعصب کردم
هوش مصنوعی: این دریا در رابطه با آرامش و سلامت، راهی جدید باز نکرد. همانطور که دریا موج میزند، من هم بدون وجود نیرویی، گردنی را مثل گوهر بر آوردهام.
نرفت از طینتم شغل تمنای زمین بوسش
چو ماه نو جبین گر سوده شد ایجاد لب کردم
هوش مصنوعی: تمایل من به زمین بوسیدن تو از وجودم پاک نشده است، مانند ماه نو که بر پیشانیام میدرخشد. اگر لبهایم خاموش شود، من همچنان به یاد تو خواهم بود.
ندامت داشت بیدل معنی موهوم فهمیدن
به تحقیق نفس روز هزار آیینه شب کردم
هوش مصنوعی: من با introspection و تفکر عمیق خود، به شناختی از واقعیات دست یافتم که مانند هزاران آینه در تاریکی شب است. این درک، به من نشان داد که اشتباهاتم و پشیمانیام میتواند به روشنی و وضوح در درونم تجلی یابد.