غزل شمارهٔ ۲۰۵۶
شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم
گریبان را پر از کیفیت برگ حنا کردم
به ملک بیتمیزی داشت عالم ربط مژگانی
گشودم چشم و خلقی را ز یکدیگر جدا کردم
گرانی کرد بر طبعم غرور ناز یکتایی
خمی بر دوش فطرت بستم و خود را دوتا کردم
نمی از پیکرم جوشاند شرم ساز یکتایی
عرق غواصیی میخواستم باری شنا کردم
غنا میباید از فقرم طریق شفقت آموزد
که بر فرق جهانی سایه از دست دعا کردم
به ترک های و هویم بیتلافی نیست سامانش
نی بزمم غناگر بینوا شد بوریا کردم
به زنگ انباشتم آیینهٔ سوز محبت را
به ناموس وفا از آب گردیدن حیا کردم
کلامم اختیاری نیست در عرض اثر بیدل
دل از بس ناله شد ساز نفس را تر صدا کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۵: زین باغْ همچو شبنم رنجِ خیال بُردمغزل شمارهٔ ۲۰۵۷: نه دنیا دیدم و نی سوی عقبا چشم وا کردم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم
گریبان را پر از کیفیت برگ حنا کردم
هوش مصنوعی: یک شب به خیال معشوقم مشغول شدم و به طوری خودم را آماده کردم که همچون برگ حنا، رنگارنگ و زیبا به نظر بیایم.
به ملک بیتمیزی داشت عالم ربط مژگانی
گشودم چشم و خلقی را ز یکدیگر جدا کردم
هوش مصنوعی: در دنیای ناپاکی که به آن تعلق داشتم، با بینش و فهمی که به دست آوردم، به واقعیتهای پنهان پی بردم و توانستم انسانها را از یکدیگر تفکیک کنم و به معنای واقعی ارتباطات آنها را درک کنم.
گرانی کرد بر طبعم غرور ناز یکتایی
خمی بر دوش فطرت بستم و خود را دوتا کردم
هوش مصنوعی: غرور و زیبایی بینظیر باعث شد که حس بکنم تغییر کردهام و به نوعی خود را به دو بخش تقسیم کردم.
نمی از پیکرم جوشاند شرم ساز یکتایی
عرق غواصیی میخواستم باری شنا کردم
هوش مصنوعی: از بدنم عرقی جاری شد که از شرم تنهایی ناشی میشود؛ من میخواستم باری دیگر غواصی کنم و بنابراین شنا کردم.
غنا میباید از فقرم طریق شفقت آموزد
که بر فرق جهانی سایه از دست دعا کردم
هوش مصنوعی: در زندگی باید از نداشتههایم یاد بگیرم که با محبت به دیگران کمک کنم و برای خوشبختی همه دعا کنم.
به ترک های و هویم بیتلافی نیست سامانش
نی بزمم غناگر بینوا شد بوریا کردم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به حال و هوای خود اشاره میکند و بیان میکند که در این شرایط نامساعد، امیدی برای بهبود اوضاع نیست. همچنین اشاره میکند که در بزم و شادی نمیتواند به خوبی و به طور شایسته حضوری داشته باشد و به نوعی غم و اندوه بر زندگیاش سایه افکنده است.
به زنگ انباشتم آیینهٔ سوز محبت را
به ناموس وفا از آب گردیدن حیا کردم
هوش مصنوعی: عشق را به صورت بازتابی در آینهای که زنده است نشان میدهم و از طرفی به خاطر وفا و صداقت، خود را از خیال و شرم دور کردهام.
کلامم اختیاری نیست در عرض اثر بیدل
دل از بس ناله شد ساز نفس را تر صدا کردم
هوش مصنوعی: سخن من تحت کنترل من نیست، زیرا دل بیدل از شدت ناله به حالت عاطفی درآمده و من ساز نفس را با صدای تَر به گوش میرسانم.