غزل شمارهٔ ۲۰۵۱
میرسد گویند باز آن آفتاب صبحدم
صبحکی خواهد دمید ای من خراب صبحدم
ناله یکسر نغمهٔ ساز شب اندوه ماست
دیدهٔگریان همان جام شراب صبحدم
تخم اشکی چند در چاک جگر افشاندهایم
نیست جنس شبنم ما غیر باب صبحدم
یاد تیغت بست چشم انتظار زخم ما
میبرد خمیازه از مخمور آب صبحدم
دل به وحشت دادم اما گریه دام حیرتست
شبنم آبی میکند در شیر ناب صبحدم
غفلت آگاهیست میباید مژه برداشتن
دامن شب میدرد یکسر نقاب صبحدم
زندگیکمفرصت است از مدعای دل مپرس
در نفس خون شد سوال بیجواب صبحدم
گر سواد عمر روشنکردهای هشیار باش
سطر موهوم نفس دارد کتاب صبحدم
این پارتگاه وحشت قابل آرام نیست
عزم گلزاری دگر دارد شتاب صبحدم
پیرگشتی اعتماد عمرت از بیدانشیست
دل منه بر دولت و پا در رکاب صبحدم
آب و رنگ باغ فیض از عالم افراط نیست
به که جز شبنم نیفشاند سحاب صبحدم
غفلت ایام پیری از سر ماوا نشد
سخت دشوار است بیدل ترک خواب صبحدم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میرسد گویند باز آن آفتاب صبحدم
صبحکی خواهد دمید ای من خراب صبحدم
هوش مصنوعی: میگویند که دوباره صبح روشن خواهد شد، اما من در حال حاضر در حال و هوای خرابی و ناامیدی هستم و نمیدانم صبح کی خواهد دمید.
ناله یکسر نغمهٔ ساز شب اندوه ماست
دیدهٔگریان همان جام شراب صبحدم
هوش مصنوعی: صدای ناله ما مانند نغمهای است که شب را پر میکند و اندوه ما را نشان میدهد. چشمان گریان ما، همچون جامی پر از شراب در سحرگاه است.
تخم اشکی چند در چاک جگر افشاندهایم
نیست جنس شبنم ما غیر باب صبحدم
هوش مصنوعی: ما چندین اشک را در دل خود پاشیدهایم؛ اما نوع احساس ما با نوع احساس صبح متفاوت است.
یاد تیغت بست چشم انتظار زخم ما
میبرد خمیازه از مخمور آب صبحدم
هوش مصنوعی: یاد تیغ تو در ذهنم سنگینی میکند و من به انتظار آن زخم هستم. این حالت باعث میشود که در صبح زود، نشئه و خمار به نظر برسم.
دل به وحشت دادم اما گریه دام حیرتست
شبنم آبی میکند در شیر ناب صبحدم
هوش مصنوعی: من به دل خود اجازه دادم که در وحشت غرق شود، اما اشکهایم نشاندهنده حیرت و شگفتی هستند؛ مانند شبنمی که صبح زود در شیر ناب قرار میگیرد و آن را تلطیف میکند.
غفلت آگاهیست میباید مژه برداشتن
دامن شب میدرد یکسر نقاب صبحدم
هوش مصنوعی: یعنی بیتوجهی به واقعیتهای زندگی آگاهی به همراه دارد و باید وابستگیهای بیمورد را رها کنیم. وقتی شب به پایان میرسد، دیگر هیچ پردهای بین ما و صبح وجود ندارد و نور تازه ای همه جا را روشن میکند.
زندگیکمفرصت است از مدعای دل مپرس
در نفس خون شد سوال بیجواب صبحدم
هوش مصنوعی: زندگی فرصتی کوتاه است، پس از آرزوها و خواستههای دل نپرس. در سپیدهدم، وقتی که زندگی در حال زوال است، از کسی درباره رازهای زندگی سؤال نکن که پاسخهایش ناتمام و بیجواب خواهد ماند.
گر سواد عمر روشنکردهای هشیار باش
سطر موهوم نفس دارد کتاب صبحدم
هوش مصنوعی: اگر عمر خود را با دانش و آگاهی پر کردهای، باید هوشیار باشی؛ زیرا در این کتاب زندگی، سطرهای نادیدی وجود دارد که نفس انسان را به چالش میکشد.
این پارتگاه وحشت قابل آرام نیست
عزم گلزاری دگر دارد شتاب صبحدم
هوش مصنوعی: این مکان پر از ترس و وحشت است و نمیتواند آرام شود؛ آن به سوی گلزاری دیگر با شتاب در حرکت است.
پیرگشتی اعتماد عمرت از بیدانشیست
دل منه بر دولت و پا در رکاب صبحدم
هوش مصنوعی: به این فکر نکن که فقط به خوشبختی و موفقیت تکیه کنی، زیرا عمرت به سادگی سپری میشود و در این مسیر بیدانشی ممکن است تو را دچار مشکلات کند. بهتر است که در انتظار رخدادهای خوب نباشی و در عوض، خودت تلاش کنی و از فرصتها بهرهبرداری کنی.
آب و رنگ باغ فیض از عالم افراط نیست
به که جز شبنم نیفشاند سحاب صبحدم
هوش مصنوعی: آب و رنگ باغ خوشبویی از زحمت و تلاش زیاد بهدست نمیآید؛ تنها شبنم صبحگاهی است که از باران صبحگاهی ناحیهای نازل میشود و آن را زیبا میکند.
غفلت ایام پیری از سر ماوا نشد
سخت دشوار است بیدل ترک خواب صبحدم
هوش مصنوعی: غفلت در زمان پیری و دوری از آرامش بسیار دشوار است و بیدل، ترک خواب صبحگاهی برایش سخت است.