غزل شمارهٔ ۲۰۵
ای جگرها داغدار شوق پیکان شما
چاکهای دل نیام تیغ مژگان شما
از شکستِ کارها آشفتهحالان نسخهایست
دفتر آشوب یعنی سنبلستان شما
شعله در جانی که خاکِ حسرت دیدار نیست
خاک در چشمی که نتوان بود حیران شما
از هجوم اشک بر مژگان گهرها چیدهایم
در تمنای نثار لعل خندان شما
یارب این خال است یا جوشِ لطافتهای حُسن
مینماید دانهای سیب زنخدان شما
تا قیامت جوهر و آیینه میجوشد به هم
از غبارم پاک نتوان کرد دامان شما
پیکر من از گداز یأس شد آب و هنوز
موج میبالد زبان شکر احسان شما
کی بود یارب که در بزم تبسمهای ناز
چشم زخمم سرمه گیرد از نمکدان شما
یک سرِ مو خالی از پروازِ شوخی نیست حسن
صد نگه خوابیده در تحریک مژگان شما
با شکست زلف نتوان اینقدر پرداختن
رنگ ما هم نسبتی دارد به پیمان شما
کوشش ما پای خوابآلودهٔ
دامان ماست
جز شما سر بر نیارد از گریبان شما
بیدلِ آشفتهٔ ما بوی جمعیت نبرد
تا به کی در حلقهٔ زلف پریشان شما
غزل شمارهٔ ۲۰۴: اینقدر نقشی که گل کرد از نهان و فاش ماغزل شمارهٔ ۲۰۶: شور صد صحرا جنونگرد نمکدان شما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جگرها داغدار شوق پیکان شما
چاکهای دل نیام تیغ مژگان شما
هوش مصنوعی: ای دلهای بزرگ و پرشور، شوق و علاقهتان مانند پیکانی است که دل را میشکافد و جراحتهایی بر جای میگذارد، مانند زخمهایی که بر اثر تیغ مژگان شما ایجاد میشود.
از شکستِ کارها آشفتهحالان نسخهایست
دفتر آشوب یعنی سنبلستان شما
هوش مصنوعی: شکست و ناکامی کارها باعث ناخوشی و بینظمی در زندگی میشود و این وضعیت به نوعی همانند یک دفتر پر از تنش و آشفتگی است که در آن نشانههایی از ناهنجاری وجود دارد.
شعله در جانی که خاکِ حسرت دیدار نیست
خاک در چشمی که نتوان بود حیران شما
هوش مصنوعی: اگر کسی به ملاقات معشوقش نرسد، شعلهای در دلش سوخته است. همانطور که خاک در چشمی نمیتواند حیرت را در برابر زیبایی شما تحمل کند.
از هجوم اشک بر مژگان گهرها چیدهایم
در تمنای نثار لعل خندان شما
هوش مصنوعی: در فرود اشکها بر مژههای پرجلا، ما شمعهایی را قرار دادهایم تا آرزوی شما را با گلهای خندان زینت بخشیم.
یارب این خال است یا جوشِ لطافتهای حُسن
مینماید دانهای سیب زنخدان شما
هوش مصنوعی: ای خدا، این خال یا جوش بر روی صورت آن محبوب چقدر زیباست و مانند دانهای سیب در ناز و لطافت او جلوهگری میکند.
تا قیامت جوهر و آیینه میجوشد به هم
از غبارم پاک نتوان کرد دامان شما
هوش مصنوعی: تا همیشه، جوهر و زیبایی در کنار هم جاری خواهد بود و نمیتوان از آلودگی من، دامن پاک شما را حفظ کرد.
پیکر من از گداز یأس شد آب و هنوز
موج میبالد زبان شکر احسان شما
هوش مصنوعی: تن دلم از ناامیدی همچون آب تیرهای شده، اما هنوز هم موجهای سپاس و محبت شما در جانم بهجوشاند.
کی بود یارب که در بزم تبسمهای ناز
چشم زخمم سرمه گیرد از نمکدان شما
هوش مصنوعی: ای خدا، کیست که در جشن و شادی، با چشمان زیبا و دلربایش، حسرت من را به سرمهای تبدیل کند و از نمکدان تو نمک بپاشد؟
یک سرِ مو خالی از پروازِ شوخی نیست حسن
صد نگه خوابیده در تحریک مژگان شما
هوش مصنوعی: تمام وجودم از پرواز و شوق خالی نیست، حسن. صد نگاه همزمان در تحریک و تأثیر مژگان شما خوابیده است.
با شکست زلف نتوان اینقدر پرداختن
رنگ ما هم نسبتی دارد به پیمان شما
هوش مصنوعی: با شکست زلف، به این معنی است که نمیتوان به اندازه کافی در عشق و روابط عاطفی غرق شد. رنگ ما، یعنی حالت و احساسات ما، به نوعی به توافق و پیمان شما وابسته است. این نشان میدهد که حال و هوای ما تحت تأثیر دوستی و عهدی که با شما داریم، قرار دارد.
کوشش ما پای خوابآلودهٔ
دامان ماست
جز شما سر بر نیارد از گریبان شما
هوش مصنوعی: تلاشتان برای نجات ما تنها به خاطر خواب آلودگی ماست و هیچکس جز شما از مشکلات ما آگاه نیست.
بیدلِ آشفتهٔ ما بوی جمعیت نبرد
تا به کی در حلقهٔ زلف پریشان شما
هوش مصنوعی: آشفتگی بیدل نشاندهندهٔ حالتی است که در آن نمیتواند زیبایی و جذابیت کسی را فراموش کند. او در این وضعیت از شلوغی و جمعیت دوری میکند و میخواهد بداند تا کی باید در این درگیری و مشغله با زلف پریشان و عاطفهای که به آن وابسته شده، باقی بماند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/06/02 23:09
نصیراحمد دستگیر
در بیت دوم مصراع اول « کارها » به « کار ما » و در بیت یازدهم مصراع اول « آلودة » به « آلودۀ » تصحیح گردد . به روایت ( نسخۀ انتقادی غزلیات ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل ) به اهتمام جناب عبدالوهاب فایز در همه نسخ چاپی چنین است .

بیدل دهلوی