غزل شمارهٔ ۲۰۳۰
کی در قفس و دام هوا و هوس افتم
آن شعله نیام من که به هر خار و خس افتم
در قطرهام انداز محیطست پر افشان
حیف است کز افسون گهر در قفس افتم
از بی نفسی کم نشود ربط خروشم
در قافلهٔ حیرت اگر چون جرس افتم
بیقدر نیام گر به چمن سازی تسلیم
در خاک به رنگ ثمر پیش رس افتم
رسوایی عاشق به ره یار بهشتی است
ای کاش درین کوچه به چنگ عسس افتم
اندیشهٔ تغییر وفا هوش گداز است
ترسم که رود عشق و به دام هوس افتم
چون شانه به این سعی نگون درخم زلفت
چندان که قدم پیش نهم باز پس افتم
از بس که دو تا گشتهام از بار ضعیفی
خلخال شمارد چو به پای مگس افتم
فریاد نفس سوختگان عجز نگاهیست
ای وای که دور از تو به یک نالهرس افتم
چون صبح اگر دم زنم از جرات هستی
از شرم شوم آب و به فکر نفس افتم
سر تا قدمم نیست به جز قطرهٔ اشکی
عالم همه یارست به پای چه کس افتم
طاووس ز نقش پر خود دام به دوش است
بیدل چه عجب گر ز هنر در قفس افتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۹: کو جهد که چون بوی گل از هوش خود افتمغزل شمارهٔ ۲۰۳۱: کو شور دماغی که به سودای تو افتم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی در قفس و دام هوا و هوس افتم
آن شعله نیام من که به هر خار و خس افتم
هوش مصنوعی: من گرفتار دام آرزوها و خواستهها نمیشوم، چون همچون شعلهای هستم که حتی بر روی خار و علف هم میافتد و خاموش نمیشود.
در قطرهام انداز محیطست پر افشان
حیف است کز افسون گهر در قفس افتم
هوش مصنوعی: در من، جاذبهای وجود دارد که تمام دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد. اما متأسفانه ممکن است به خاطر نادانی یا رویدادهای ناگوار، به بند و اسارت بیفتم و از زیباییها و ارزشهای واقعی خود دور شوم.
از بی نفسی کم نشود ربط خروشم
در قافلهٔ حیرت اگر چون جرس افتم
هوش مصنوعی: اگرچه من در حالتی از بیحالی و بینفسی قرار دارم، اما ارتباط من با صدای هیجانانگیز این سفر هنوز قطع نمیشود. حتی اگر مثل زنگ قافله، به زمین بیفتم، باز هم در این حیرت و شگفتی باقی میمانم.
بیقدر نیام گر به چمن سازی تسلیم
در خاک به رنگ ثمر پیش رس افتم
هوش مصنوعی: من بیارزش نیستم، حتی اگر در باغی بکارند و به رنگ میوههای رسیده در زمین بیفتم.
رسوایی عاشق به ره یار بهشتی است
ای کاش درین کوچه به چنگ عسس افتم
هوش مصنوعی: عاشق در مسیر رسیدن به معشوق به شدت شجاعت و صداقت دارد، اما از رسوایی و شناخته شدن میترسد. کاش در این مسیر، به دست نیروی انتظامی بیفتم تا حداقل به دلیل عشق خود مورد بازخواست قرار بگیرم.
اندیشهٔ تغییر وفا هوش گداز است
ترسم که رود عشق و به دام هوس افتم
هوش مصنوعی: فکر کردن به تغییرات وفاداری، ذهن را به شدت مشغول و نگران میکند. میترسم که عشق از دلم برود و به دام وسوسهها بیفتم.
چون شانه به این سعی نگون درخم زلفت
چندان که قدم پیش نهم باز پس افتم
هوش مصنوعی: وقتی میخواهم قدمی به سمت تو بردارم و به زلفهای به هم پیچیدهات نزدیک شوم، در تلاش برای رسیدن به تو، دچار تردید میشوم و عقبنشینی میکنم.
از بس که دو تا گشتهام از بار ضعیفی
خلخال شمارد چو به پای مگس افتم
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف و ناتوانیام، عذاب و زحمتم به اندازهی کمترین چیزهاست، مثل اینکه نگران افتادن مگسی بر پایم باشم.
فریاد نفس سوختگان عجز نگاهیست
ای وای که دور از تو به یک نالهرس افتم
هوش مصنوعی: آوای آدمهایی که از درد میسوزند، نشانه ناتوانی است. ای کاش در دوری از تو، تنها با یک ناله بیفتم.
چون صبح اگر دم زنم از جرات هستی
از شرم شوم آب و به فکر نفس افتم
هوش مصنوعی: وقتی صبح میشود و من با شجاعت سخن میگویم، از خجالت آب میشوم و به حال خودم فکر میکنم.
سر تا قدمم نیست به جز قطرهٔ اشکی
عالم همه یارست به پای چه کس افتم
هوش مصنوعی: تمام وجود من به جز یک قطره اشک نیست و همه جهان به عشق چه کسی بر زمین افتاده است.
طاووس ز نقش پر خود دام به دوش است
بیدل چه عجب گر ز هنر در قفس افتم
هوش مصنوعی: طاووس به خاطر زیبایی پرهایش به خود افتخار میکند و چه عجیب است اگر من هم به خاطر هنرم به جایگاهی برسم که زندانی باشم.