غزل شمارهٔ ۲۰۲۷
به تحریک نقابش گر شود مایل سر انگشتم
ز پیچیدن جهانی رشته میبندد بر انگشتم
مپرسید از اثر پیمایی حسن عرقناکش
اشارت گرکنم از دور میگردد تر انگشتم
هلاکمکرد دست نارساکز رشک بیکاری
سنانها میکشد عمریست بر یکدیگر انگشتم
تحیرنامهٔ مضمون زنهارم که میخواند
ببندد نامه بر، ایکاش بر بال و پر انگشتم
تو ای نامهربان گر وا نداری دستم از دامن
چه دارد مدعی با من مگر بوسد سر انگشتم
اگر صد نوبتم ناز تو راند تیغ برگردن
همان چون شمع ازتسلیم بر چشم تر انگشتم
به سیم و زر چه امکانست فقرم سرفرود آرد
گلوی حرص میافشارد از انگشتر انگشتم
اگر چون گردباد از خاکساری میشدم غافل
قلم برکهکشان میراند تحریک سر انگشتم
دربن خمخانهها مخمور من نگذشت صهبایی
صدا خواهد کشید اکنون ز طبع ساغر انگشتم
چو ماه نو به این مستی شکست امشبکلاه من
که خاتم هم قدح کج کرده میآید در انگشتم
نمیدانم چهگل دامنکشید از دست من یارب
که فریادیست چون منقار بلبل در هر انگشتم
به چشم امتیازم اینقدر معلوم شد بیدل
که در دست ضعیفیها ز جسم لاغر انگشتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۶: شبی مشتاق رنگ آمیزی تصویر دل گشتمغزل شمارهٔ ۲۰۲۸: به فقر آخر سر و برگ فنای خویشتن گشتم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به تحریک نقابش گر شود مایل سر انگشتم
ز پیچیدن جهانی رشته میبندد بر انگشتم
هوش مصنوعی: اگر نقابش مرا تحریک کند و مایل شوم، انگشتم به راحتی میتواند جهانی از رشتهها را دور خود بپیچد و ببندد.
مپرسید از اثر پیمایی حسن عرقناکش
اشارت گرکنم از دور میگردد تر انگشتم
هوش مصنوعی: از تاثیر زیبایی و جذابیت حسن نپرسید، زیرا نشان میدهد که با یک اشاره از دور، انگشتم را مرطوب میکند.
هلاکمکرد دست نارساکز رشک بیکاری
سنانها میکشد عمریست بر یکدیگر انگشتم
هوش مصنوعی: من به خاطر حسادت و بیکاری، خودم را به دردسر انداختهام. سالهاست که بر سر این موضوع، ناخواسته خود را در فشار و شکنجه قرار دادهام.
تحیرنامهٔ مضمون زنهارم که میخواند
ببندد نامه بر، ایکاش بر بال و پر انگشتم
هوش مصنوعی: به من هشدار میدهد که مضامین حیرتانگیز را بخوانم و نامههایم را ببندم، ای کاش بر بال و پر انگشتم مینشست تا از این حیرت رهایی یابم.
تو ای نامهربان گر وا نداری دستم از دامن
چه دارد مدعی با من مگر بوسد سر انگشتم
هوش مصنوعی: ای نامهربان، اگر دست مرا رها کنی و من را تنها بگذاری، چه ارتباطی میتواند بین تو و مدعی وجود داشته باشد؟ مگر اینکه تنها به بوسیدن سر انگشتان من بسنده کند.
اگر صد نوبتم ناز تو راند تیغ برگردن
همان چون شمع ازتسلیم بر چشم تر انگشتم
هوش مصنوعی: اگر صد بار هم تیغ ناز تو بر گردنم بیفتد، مانند شمع از شدت تسلیم و بیزبانی، اشکهایم بر انگشتم میریزد.
به سیم و زر چه امکانست فقرم سرفرود آرد
گلوی حرص میافشارد از انگشتر انگشتم
هوش مصنوعی: با وجود ثروت و جواهرات، فقر من بر تنم سایه میافکند و حرص و طمع در وجودم به شدت افزایش یافته است.
اگر چون گردباد از خاکساری میشدم غافل
قلم برکهکشان میراند تحریک سر انگشتم
هوش مصنوعی: اگر مانند گردباد از فروتنی رها میشدم، دست خود را به حرکت درمیآوردم و قلمی را به آسمان پرستاره میکشیدم.
دربن خمخانهها مخمور من نگذشت صهبایی
صدا خواهد کشید اکنون ز طبع ساغر انگشتم
هوش مصنوعی: در tavern ها و میخانهها، من مست و شاداب نبودم. حالا نوبت این است که از طبع و مزاجم صدای شگفتانگیزی از ساغر انگشتم بلند خواهد شد.
چو ماه نو به این مستی شکست امشبکلاه من
که خاتم هم قدح کج کرده میآید در انگشتم
هوش مصنوعی: امشب به قدری سرمست و شاداب هستم که مانند ماه نو، شادابی و نورانیتم کمکم در حال شکستن است. احساس میکنم حتی سنتم نیز بر اثر این شادی و مستی تغییر کرده و گویا این حالت به انگشتم نرسیده که انگشتم کمی تغییر جلوه کرده است.
نمیدانم چهگل دامنکشید از دست من یارب
که فریادیست چون منقار بلبل در هر انگشتم
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی از دست من خارج شد که مانند صدای فریاد بلبل در هر انگشت من احساس میشود.
به چشم امتیازم اینقدر معلوم شد بیدل
که در دست ضعیفیها ز جسم لاغر انگشتم
هوش مصنوعی: این بیت نشاندهنده آن است که وضع و موقعیت انسان زمانی مشخص میشود که او به اندازه کافی ضعیف و بیپناهه. در اینجا، شاعر به نوعی ناتوانی و ضعف خود اشاره میکند و اینکه حتی چیزهای کوچک و بیاهمیت نیز میتوانند در دنیا تأثیرگذار باشند. انگشت لاغر او عملاً نمادی از ضعف و عدم توانایی در برابر چالشهاست.