غزل شمارهٔ ۲۰۲۱
هرگه به برگ و ساز معیشت گریستم
خندیدم آنقدر که به طاقت گریستم
چون شمع کلفت سحری داشتم به پیش
دور از وطن نرفته به غربت گریستم
نقشی بر آب میزند اجزای کاینات
حیرانم اینقدر به چه مدت گریستم
چون ابرم انفعال به دور حیا گداخت
تا بر مزار عالم عبرت گریستم
ای شمع سعی عجز همین خاک گشتن است
من هم به نارسایی طاقت گریستم
از بسکه درد بیاثری داشت طینتم
در پیش هر که کرد نصیحت گریستم
بیدردیام کشید به دریوزهٔ عرق
مژگان نَمی نداشت خجالت گریستم
یک اشک گرم داشت شرار ضعیف من
باری به دیدهٔ رم فرصت گریستم
حسرت شبی به وعدهٔ دیدارم آب کرد
از هر سرشک صبحِ قیامت گریستم
روزی که اشک شد گره دیدهٔ گهر
بر تنگی معاش فراغت گریستم
هر جا طمع فکند بساط توقعی
چون آبرو به مرگ قناعت گریستم
اندوهم از معاصی پوچ آنقدر نبود
بر خفت تنزل رحمت گریستم
بیدل گر آگهی سبب گریهام مپرس
بیکار بود ذوق ندامت، گریستم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرگه به برگ و ساز معیشت گریستم
خندیدم آنقدر که به طاقت گریستم
هوش مصنوعی: هر بار که به شرایط زندگی و مشکلاتم اندیشیدم، به جای گریه کردن، خندیدم و آنقدر خندیدم که دیگر توان گریه کردن نداشتم.
چون شمع کلفت سحری داشتم به پیش
دور از وطن نرفته به غربت گریستم
هوش مصنوعی: در سحرگاه احساس دلتنگی زیادی داشتم، انگار که مانند شمعی در حال ذوب شدن هستم، به دور از سرزمین خود، در غم و اندوه به گریه افتادم.
نقشی بر آب میزند اجزای کاینات
حیرانم اینقدر به چه مدت گریستم
هوش مصنوعی: اجزای عالم همچون نقشی بر روی آب میمانند و من از این موضوع به شدت شگفتزدهام که چرا به این اندازه گریستهام.
چون ابرم انفعال به دور حیا گداخت
تا بر مزار عالم عبرت گریستم
هوش مصنوعی: مانند ابر، تحت تأثیر حیای خود ذوب شدم و به خاطر عبرتهای زندگی، بر سر مزار عالم اشک ریختم.
ای شمع سعی عجز همین خاک گشتن است
من هم به نارسایی طاقت گریستم
هوش مصنوعی: ای شمع، تلاش و کوشش من نیز فقط به خاک افتادن و ناتوانی است. من هم به خاطر ناتوانیام، از شدت احساس ضعف، اشک ریختهام.
از بسکه درد بیاثری داشت طینتم
در پیش هر که کرد نصیحت گریستم
هوش مصنوعی: به علت اینکه درد و رنجی که تجربه میکردم هیچ تأثیری نداشت، هر بار که شخصی در مورد وضعیت من صحبت میکرد و نصیحت میکرد، احساساتی شدم و گریه کردم.
بیدردیام کشید به دریوزهٔ عرق
مژگان نَمی نداشت خجالت گریستم
هوش مصنوعی: من دردی را تحمل کردم که به خاطر آن، در برابر اشکهای چشمانم شرمنده شدم و گریه کردم، چرا که قطرهای عرق نداشتم.
یک اشک گرم داشت شرار ضعیف من
باری به دیدهٔ رم فرصت گریستم
هوش مصنوعی: یک اشک گرم به خاطر احساسات ضعیف من ناگهان از چشمانم ریخت و فرصتی برای گریستن به دست آوردم.
حسرت شبی به وعدهٔ دیدارم آب کرد
از هر سرشک صبحِ قیامت گریستم
هوش مصنوعی: در شبهایی که به دیدن معشوق امیدوار بودم، غم و حسرتی که در دل داشتم باعث شد تا اشکهایم همچون صبح قیامت بر زمین بریزد.
روزی که اشک شد گره دیدهٔ گهر
بر تنگی معاش فراغت گریستم
هوش مصنوعی: روزی که به خاطر کمبود مادیات و سختی زندگی، چشمانم پر از اشک شد، به شدت گریه کردم و احساس ناراحتی کردم.
هر جا طمع فکند بساط توقعی
چون آبرو به مرگ قناعت گریستم
هوش مصنوعی: هر جایی که به چیزی امیدوار شدم و آرزوهایم را به نمایش گذاشتم، مانند این است که آبرویم را در خطر قرار دادم و به خاطر قناعت و کمخواهیام اشک ریختم.
اندوهم از معاصی پوچ آنقدر نبود
بر خفت تنزل رحمت گریستم
هوش مصنوعی: اندوه من از گناهانم به قدری کم نبود که از ترس نزول رحمت الهی گریستم.
بیدل گر آگهی سبب گریهام مپرس
بیکار بود ذوق ندامت، گریستم
هوش مصنوعی: اگر بیدل بداند چرا گریانم، نپرس همه چیز به خاطر بیدلی و حسرتی است که دارم.