غزل شمارهٔ ۲۰۱۷
به عشقت گر همه یک داغ سامان بود در دستم
همان انگشتر ملک سلیمان بود در دستم
درینگلشن نه گل دیدم نه رمز غنچه فهمیدم
ز دل تا عقده وا شد چشم حیران بود در دستم
ز غفلت ره نبردم در نزاکتخانهٔ هستی
ز نبضم رشتهواری زلف جانان بود در دستم
به هر بیدستگاهی گر به قسمت میشدم قانع
کف خود دامن صحرای امکان بود در دستم
ندامت داشت یکسر رونق گلزار پیدایی
چوگل آثار شبنم زخم دندان بود در دستم
به بالیدن نهال محنتم فرصت نمیخواهد
ز پا تا میکشیدم خار پیکان بود در دستم
پی تحصیل روزی بسکه دیدم سختی دوران
به چشمم آسیا گردید اگر نان بود در دستم
جنون آوارهٔ دیر و حرم عمریست میگردم
مکاتیب نفس پر هرزه عنوان بود در دستم
کفی صیقل نزد سودن دین هنگامهٔ عبرت
به حسرت مردم و آیینه پنهان بود در دستم
درین مدتکه سعی نارسایم بال زد بیدل
همین لغزیدن پایی چو مژگان بود در دستم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۶: حضور معنیام گم گشت تا دل بر صور بستمغزل شمارهٔ ۲۰۱۸: شب از یاد خطت سر رشتهٔ جان بود در دستم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به عشقت گر همه یک داغ سامان بود در دستم
همان انگشتر ملک سلیمان بود در دستم
هوش مصنوعی: اگر عشق تو موجب میشد که بر قلبم داغی از محبت بگذارند، آن داغ مانند انگشتری بود که مربوط به ملک سلیمان است و در دستم قرار داشت.
درینگلشن نه گل دیدم نه رمز غنچه فهمیدم
ز دل تا عقده وا شد چشم حیران بود در دستم
هوش مصنوعی: در این باغ نه گلی دیدم و نه توانستم راز غنچه را درک کنم. وقتی درد دلم برطرف شد، چشمانم به حیرت افتاد و در دستم چیزی بود.
ز غفلت ره نبردم در نزاکتخانهٔ هستی
ز نبضم رشتهواری زلف جانان بود در دستم
هوش مصنوعی: به خاطر بیخبری، نتوانستم به طور صحیح به زوایای زندگی و وجود بپردازم. اما احساسی عمیق از ارتباط با معشوقم داشتم که مانند رشتهای در دستان من بود.
به هر بیدستگاهی گر به قسمت میشدم قانع
کف خود دامن صحرای امکان بود در دستم
هوش مصنوعی: اگر هر چیزی که به من میرسید را میپذیرفتم و به آن راضی میشدم، در دستانم دنیایی از امکانات قرار میگرفت.
ندامت داشت یکسر رونق گلزار پیدایی
چوگل آثار شبنم زخم دندان بود در دستم
هوش مصنوعی: نگرانی و پشیمانی در دل من مانند زیبایی باغی شناخته شده است، چون آثار شبنم بر روی گلها نشان از زخمهایی دارد که بر دستم نقش بستهاند.
به بالیدن نهال محنتم فرصت نمیخواهد
ز پا تا میکشیدم خار پیکان بود در دستم
هوش مصنوعی: هرچند زمان برای رشد و ترقی من لازم نیست، اما من همیشه چالشها و سختیها را در دست دارم.
پی تحصیل روزی بسکه دیدم سختی دوران
به چشمم آسیا گردید اگر نان بود در دستم
هوش مصنوعی: به دنبال کسب روزی و معاش، زمانی که سختیهای زندگی را دیدم، احساس کردم تمام مشکلات برایم آسان شده، انگار اگر نان در دستم بود، همه چیز راحتتر به نظر میرسید.
جنون آوارهٔ دیر و حرم عمریست میگردم
مکاتیب نفس پر هرزه عنوان بود در دستم
هوش مصنوعی: مدتهاست که در پی عبادتگاهها و مکانهای مقدس سرگردانم و نامههایی که به روح و نفس من مربوط است، با عنوانی بیفایده در دست دارم.
کفی صیقل نزد سودن دین هنگامهٔ عبرت
به حسرت مردم و آیینه پنهان بود در دستم
هوش مصنوعی: دست من آینهای بود که در آن، عبرتها و حسرتهای مردم دیده میشد و سادگی و زنگار دل، آن را در خود پنهان کرده بود.
درین مدتکه سعی نارسایم بال زد بیدل
همین لغزیدن پایی چو مژگان بود در دستم
هوش مصنوعی: در این مدت که تلاش من کافی نبوده است، بیدل همچنان در حال پرواز است و این لغزیدن پاهایم مثل مژگانم در دستانم میباشد.
حاشیه ها
1393/10/28 18:12
درخواست تصحیح غلط تایپی:
مصرع اول بیت قبل از آخر اینگونهست:
کفی صیقل نزد سودن درین هنگامه عبرت
استناد: پیوند به وبگاه بیرونی