گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۱۰

تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم
در کاغذ آتش زده ثبت است براتم
آثار بقایم عرق روی حبابست
شرم آینه دارد به‌کف از موت و حیاتم
هستی به هوس تک زدن‌ گرد فسوس است
مانند نفس سخت ندامت حرکاتم
عجزم ز نم جبهه ‌گذشتن نپسندید
زین یکدو عرق شد پل جیحون و فراتم
گرد نفس و فال اقامت چه خیالست
پرواز گرفته‌ست سر راه ثباتم
خطی به هوا می‌کشم از فطرت مجهول
در مشق جنون خامه نوا کرده دواتم
چون نشئه ندانم به‌ کجا می ‌روم از خویش
دارد خط پیمانه شمار درجاتم
هیهات نبردم اثر از نشئهٔ تحقیق
دین رفت به باد هوس صوم و صلاتم
محتاج نی‌ام لیک چو آیینه ز حیرت
هر جلوه‌ که آمد به نظر داد زکاتم
خاموشی‌ام آن نیست‌که جوشم به تکلم
از حرف تو بر لب شکری بست نباتم
بیدل نفسم‌ کارگه حشر معانی‌ست
چون غلغلهٔ صور قیامت کلماتم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم
در کاغذ آتش زده ثبت است براتم
هوش مصنوعی: دیر نمی‌شود که فرمان نجات من صادر شود؛ این موضوع در کاغذهای سوخته به عنوان سندی برای من ثبت شده است.
آثار بقایم عرق روی حبابست
شرم آینه دارد به‌کف از موت و حیاتم
هوش مصنوعی: اثر باقی مانده از من همچون رطوبتی روی حباب است و آینه از دیدن این حالت من شرم دارد، چرا که به نوعی نشان‌دهنده مرگ و زندگی من است.
هستی به هوس تک زدن‌ گرد فسوس است
مانند نفس سخت ندامت حرکاتم
هوش مصنوعی: وجود تنها به خاطر تمایل و آرزو در حال چرخش است، مانند نفس که به شدت از حرکت‌هایم پشیمان است.
عجزم ز نم جبهه ‌گذشتن نپسندید
زین یکدو عرق شد پل جیحون و فراتم
هوش مصنوعی: من چون نتوانستم از نم باران جبهه عبور کنم، از این رو، با یک قطره عرق، پل‌هایی بر روی جیحون و فرات ساخته‌ام.
گرد نفس و فال اقامت چه خیالست
پرواز گرفته‌ست سر راه ثباتم
هوش مصنوعی: بخشیدن به نفس و سرنوشت، اقامت موقتی چه خیالی است؛ در حالی که در مسیر ثباتم، پرواز آغاز شده است.
خطی به هوا می‌کشم از فطرت مجهول
در مشق جنون خامه نوا کرده دواتم
هوش مصنوعی: با قلمی که در دست دارم، از درون خودم چیزی را به تصویر می‌کشم. در این فرآیند خلاقانه و دیوانه‌وار، انگار روحی ناشناخته در من به نواختن می‌پردازد و من دواتم را به کار می‌زنم.
چون نشئه ندانم به‌ کجا می ‌روم از خویش
دارد خط پیمانه شمار درجاتم
هوش مصنوعی: وقتی مستی و سرخوشی به سراغم می‌آید، نمی‌دانم به کجا می‌روم. در این حالت، احساس می‌کنم که از خودم جدا شده‌ام و فقط پیمانه‌ای است که میزان بالاتر رفتن حالتم را نشان می‌دهد.
هیهات نبردم اثر از نشئهٔ تحقیق
دین رفت به باد هوس صوم و صلاتم
هوش مصنوعی: هرگز به دست نیاوردم تاثیر واقعی از درک دین، زیرا تمام توجه‌ام به خواسته‌های نفسانی‌ام و انجام عبادت‌هایم فراموش شده است.
محتاج نی‌ام لیک چو آیینه ز حیرت
هر جلوه‌ که آمد به نظر داد زکاتم
هوش مصنوعی: من نیازی ندارم، اما مانند آیینه از حیرت، هر شکل و جلوه‌ای که به چشمانم می‌رسد، زکات و بخشش خود را می‌دهم.
خاموشی‌ام آن نیست‌که جوشم به تکلم
از حرف تو بر لب شکری بست نباتم
هوش مصنوعی: سکوت من به این معنا نیست که از گفتن چیزی عاجز هستم یا سخن نمی‌گویم؛ بلکه این خاموشی به خاطر محبت و لطف توست که در دل من احساس می‌شود.
بیدل نفسم‌ کارگه حشر معانی‌ست
چون غلغلهٔ صور قیامت کلماتم
هوش مصنوعی: نفس من محلی است که معنای عمیق و جذاب در آن شکل می‌گیرد، مانند سر و صدای بلندی که هنگام فرا رسیدن قیامت از کلمات به وجود می‌آید.