غزل شمارهٔ ۲۰۰۶
شب گردش چشمت قدحی داد به خوابم
امروز چو اشک آینهٔ عالم آبم
تا چشم بر این محفل نیرنگ گشودم
چون شمع به توفان عرق داد حجابم
هر لخت دلم نذر پر افشانی آهی است
اجزای هواییست ورقهای کتابم
چون لاله ندارم به دل سوخته دودی
عمریست که از آتش یاقوت کبابم
بیسوختن از شمع دماغی نتوان یافت
بر مشق گدازست برات می نابم
چون سبزه ز پامال حوادث نیام ایمن
هر چند ز سر تا به قدم یک مژه خوابم
معنی نتوان درگره لفظ نهفتن
بیپردگیی هست در آغوش نقابم
بر آب و گلم نقش تعلق نتوان بست
زین آینه پاک است چو تمثال حسابم
کمظرفیام از غفلت خویش است وگرنه
دریاست می ریخته از جام حبابم
واداشت ز فکر عدمم شبههٔ هستی
آه از غم آن کار که ننمود صوابم
پیمانهٔ عجزم من موهوم بضاعت
چندان که به قاصد نتوان داد جوابم
گفتی چهکسی در چه خیالی بهکجایی
بیتاب توام، محو توام، خانهخرابم
بیدل نه همین وحشتم از قامت پیریست
هر حلقه که آید به نظر پا به رکابم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب گردش چشمت قدحی داد به خوابم
امروز چو اشک آینهٔ عالم آبم
هوش مصنوعی: امروز، خوابم به خوابگاه چشمانت که به من قدحی داد، سرشک و اشک آینهٔ دنیا را همچون آب جاری دیدم.
تا چشم بر این محفل نیرنگ گشودم
چون شمع به توفان عرق داد حجابم
هوش مصنوعی: زمانی که به این جمع نیرنگ پا گذاشتم، همانند شمعی که در میان طوفان خاموش میشود، حجابم عرق کرد.
هر لخت دلم نذر پر افشانی آهی است
اجزای هواییست ورقهای کتابم
هوش مصنوعی: هر بار که دلم میخواهد، به پرواز درآید و آرزوهایش را بیان کند، تمام اجزای وجودم میشود ورقهای کتابی که داستانهام را مینویسند.
چون لاله ندارم به دل سوخته دودی
عمریست که از آتش یاقوت کبابم
هوش مصنوعی: از آنجایی که در دل سوختهام هیچ لالهای ندارم، عمری است که به خاطر شعلههای آتش عشق یاقوتی، بسیار رنج میبرم و کباب شدم.
بیسوختن از شمع دماغی نتوان یافت
بر مشق گدازست برات می نابم
هوش مصنوعی: بدون سوختن شمع، نمیتوان بویی از آن گرفت؛ بر روی ورق، نوشتهها به خاطر نوشیدنی ناب و دلپذیر ذوب میشوند.
چون سبزه ز پامال حوادث نیام ایمن
هر چند ز سر تا به قدم یک مژه خوابم
هوش مصنوعی: من مانند سبزهای هستم که تحت تاثیر حوادث قرار گرفته و هیچگاه از آسیب در امان نیستم، هرچند به نظر میرسد که از سر تا پا خسته و خوابآلود هستم.
معنی نتوان درگره لفظ نهفتن
بیپردگیی هست در آغوش نقابم
هوش مصنوعی: در واژهها نمیتوان معنای واقعی را پنهان کرد، زیرا بیپرده و صریح، آن را در دل نقاب خود دارم.
بر آب و گلم نقش تعلق نتوان بست
زین آینه پاک است چو تمثال حسابم
هوش مصنوعی: نمیتوان بر روی آب و خاک نقشی از وابستگی گذاشت، زیرا این آینهای پاک است که نشاندهنده حقیقت من میباشد.
کمظرفیام از غفلت خویش است وگرنه
دریاست می ریخته از جام حبابم
هوش مصنوعی: من به خاطر بیتوجهی خودم، ظرفیت کمی دارم، و اگر نه، حقیقتاً دریا وجود دارد که از جام حباب من جاری میشود.
واداشت ز فکر عدمم شبههٔ هستی
آه از غم آن کار که ننمود صوابم
هوش مصنوعی: به خاطر افکارم در مورد نبودن، به شگفتی در مورد وجودم دچار شدم. آه، از غم آن کاری که درست انجام ندادم.
پیمانهٔ عجزم من موهوم بضاعت
چندان که به قاصد نتوان داد جوابم
هوش مصنوعی: من به قدری ناتوانم که نمیتوانم پاسخی به فرستادهای بدهم، زیرا ظرفیتی برای این کار ندارم.
گفتی چهکسی در چه خیالی بهکجایی
بیتاب توام، محو توام، خانهخرابم
هوش مصنوعی: تو از کسی پرسیدی که در چه اندیشهای و به کجا میروی، در حالی که من بیقرار تو هستم و تمام وجودم در تسخیر توست، به گونهای که به خرابی قلبم منجر شده است.
بیدل نه همین وحشتم از قامت پیریست
هر حلقه که آید به نظر پا به رکابم
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر قد و قامت پیریام احساس وحشت میکنم، و هر زمانی که حلقهای به چشمم میآید، با شور و انگیزه آماده حرکت میشوم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰۰۶ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1396/05/28 15:07
زهرا
سلام
ببخشید این شعر بی تاب توام ...مضمون عاشقانه داره یا در غم فراق سروده شده؟
1396/05/28 15:07
زهرا
منظورم فقط همین قطعه شعر است
گفتی چ کسی در چ خیالی به کجایی بی تاب توام محو توام خانه خرابم مضمون عاشقانه داره یا درغم فراق سروده شده
1397/02/21 15:04
سلام مضمون عاشقانه داره.
اگر در فراق بود نمی توانست به او بگوید گفتی چه کسی در چه خیالی
1402/11/07 18:02
مونس
سپاسگزارم برای خوانش شعر 🙏🏻🌱