غزل شمارهٔ ۲۰۰۳
آنی که بی تو من همه جا بی سخن نیام
هر جا منم تویی، تویی آنجاکه من نیام
غیر از عدم پیام عدم کس نگفته است
در عالمی که دم زدهام زان دهن نیام
عجزم چو آب و آتش یاقوت روشن است
یعنیکه باعث تری و سوختن نیام
حاشا که بشکنم مژه در دیدهٔ کسی
گر مو شوم که بیش ز موی بدن نیام
ننمودهام درشتی طاقت به هیچکس
عرض رگگلم رگ نشتر شکن نیام
نیرنگ حیرتی نتوان یافت بیش ازین
پیچیدهام به پای خود اما رسن نیام
عنقا به هر طرف نگری بال میزند
رنگم بهار دارد و من در چمن نیام
بیچارهای تظلم غفلت کجا برد
افتادهام به غربت و دور از وطن نیام
عریانی از مزاج جنونم نمیرود
هر چند زیر خاک روم درکفن نیام
رنگم نهفته نیست که بویش کند کسی
کنعانی نقاب درم پیرهن نیام
بیفقر دعوی من و ما گم نمیشود
نی شد ز بوربا شدن آگه که من نیام
یاران ترحمی که درین عبرت انجمن
من رفتنم چو پرتو و شمع آمدن نیام
بیدل تجددیست لباس خیال من
گر صد هزار سال برآیدکهن نیام
غزل شمارهٔ ۲۰۰۲: تو کریم مطلق و من گدا چه کنی جز اینکه بخوانیامغزل شمارهٔ ۲۰۰۴: نبری گمان فسردگی به غبار بیسروپاییام
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنی که بی تو من همه جا بی سخن نیام
هر جا منم تویی، تویی آنجاکه من نیام
هوش مصنوعی: هر جا که من حضور داشته باشم، بدون تو حرفی برای گفتن ندارم و در حالی که تو همه جا با منی، در جاهایی که من نیستم، تو وجود داری.
غیر از عدم پیام عدم کس نگفته است
در عالمی که دم زدهام زان دهن نیام
هوش مصنوعی: در جهانی که من در آن زندگی میکنم و صدای خود را بلند کردهام، هیچکس جز عدم چیز دیگری را نگفته است. من مانند نی هستم که از وجود خالی است و فقط صدای عدم را بیان میکند.
عجزم چو آب و آتش یاقوت روشن است
یعنیکه باعث تری و سوختن نیام
هوش مصنوعی: حالتی از ناتوانیام شبیه به آب و آتش است که درخشان و زیبا به نظر میرسد، اما در عین حال نشانهای از رطوبت و سوختن در وجودم دارد.
حاشا که بشکنم مژه در دیدهٔ کسی
گر مو شوم که بیش ز موی بدن نیام
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم مژههایم را در چشمان کسی بشکنم، حتی اگر به اندازهٔ موی بدنم هم بیاهمیت شوم.
ننمودهام درشتی طاقت به هیچکس
عرض رگگلم رگ نشتر شکن نیام
هوش مصنوعی: من هرگز با کسی به تندی رفتار نکردم و نمیتوانم زخمهایم را به کسی نشان دهم، زیرا روح و وجودم به نرمی و لطافت گلی است که نمیخواهند بشکند.
نیرنگ حیرتی نتوان یافت بیش ازین
پیچیدهام به پای خود اما رسن نیام
هوش مصنوعی: نمیتوان نیرنگی به پیچیدگی این حال و روز من پیدا کرد. خودم را به پای خود بستهام، اما همچنان مانند نی، سبک و انعطافپذیر هستم.
عنقا به هر طرف نگری بال میزند
رنگم بهار دارد و من در چمن نیام
هوش مصنوعی: پرندهای به نام عنقا به هر سو پرواز میکند و رنگی شبیه به بهار دارد، اما من مانند نی در چمن بیحرکت ماندهام.
بیچارهای تظلم غفلت کجا برد
افتادهام به غربت و دور از وطن نیام
هوش مصنوعی: من در اینجا تنها و غریب هستم و در کمال ناامیدی به سر میبرم، در حالی که از سر بیخبری به وضع خود پی نبردم.
عریانی از مزاج جنونم نمیرود
هر چند زیر خاک روم درکفن نیام
هوش مصنوعی: به رغم اینکه ممکن است در خاک دفن شوم و در تاریکی قرار بگیرم، هیچگاه حالت جنون و دیوانگیام از بین نمیرود.
رنگم نهفته نیست که بویش کند کسی
کنعانی نقاب درم پیرهن نیام
هوش مصنوعی: رنگ من پنهان نیست که کسی نتواند آن را احساس کند، مثل کنعانی که در زیر نقابی پنهان است و عطرش را نمیتوان انکار کرد.
بیفقر دعوی من و ما گم نمیشود
نی شد ز بوربا شدن آگه که من نیام
هوش مصنوعی: در زندگی، فقر و مشکلات مالی نمیتوانند باعث محو شدن هویت و ادعای من و ما شوند. انسان حقیقت خود را فراتر از این مسائل میشناسد و به خوبی میداند که او در وجودش چیست و چه ارزشی دارد.
یاران ترحمی که درین عبرت انجمن
من رفتنم چو پرتو و شمع آمدن نیام
هوش مصنوعی: دوستانم، بار دیگر در این گردهمایی عبرتانگیز، یادم نمیرود که رفتنم همانند پرتو نور و آمدنام چون شمع است.
بیدل تجددیست لباس خیال من
گر صد هزار سال برآیدکهن نیام
هوش مصنوعی: زندگی من همچون لباسی نو و مدرن است که از خیال و آرزوهایم بافته شده و اگرچه زمان بسیار طولانی بگذرد، اما هرگز قدیمی و کهنه نمیشود.
حاشیه ها
1401/06/19 09:09
محمداحسان سلطانی
این بیت اگر چنین اصلاح شود بهتر خواهد شد چون بوریابا نی تناسب پیدا می کند و مفهوم شعر هم بدون شک حاصل خواهد شد.
بی فقر دعوی من و ما گم نمی شود
نی شد ز بوریا شدن آگه که من نیام