غزل شمارهٔ ۲۰۰۲
تو کریم مطلق و من گدا چه کنی جز اینکه بخوانیام
در دیگری بنما که من به کجا روم چو برانیام
کسی از محیط عدمکران چه ز قطره واطلبد نشان
ز خودم نبردهای آنچنان که دگر به خود برسانیام
به کجاست آن قدرم بقا که تأملی کندم وفا
عرق خجالت فرصتم نم انفعال زمانیام
به فسردنم همه تن الم به تردّد آبله در قدم
چو غبار داغ نشستنم چو سرشک ننگ روانیام
سحر طلسم هوا قفس همهجاست منفعل هوس
چه قدر عرق کندم نفس که به شبنمی بستانیام
ز کدورت من و ما پُرم غم بار دل به که بشمرم
ستم است سنگ ترازویی که نفس کشد ز گرانیام
ز حضور پیریام اینقدر اثر امتحان قبول و رد
که رساند بر در نیستی خم پشت پای جوانیام
نه به نقش بسته مشوشم نه به حرف ساخته سرخوشم
نفسی به یاد تو میکشم چه عبارت و چه معانیام
همه عمر هرزه دویدهام خجلم کنون که خمیدهام
من اگر به حلقه رسیدهام تو برون در ننشانیام
ز طنین پشهٔ بینفس خجل است بیدل هیچکس
به کجایم و کیام و چیام که تو جز به ناله ندانیام
غزل شمارهٔ ۲۰۰۱: تا کجا بوس کف پایت شود ارزانیامغزل شمارهٔ ۲۰۰۳: آنی که بی تو من همه جا بی سخن نیام
اطلاعات
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو کریم مطلق و من گدا چه کنی جز اینکه بخوانیام
در دیگری بنما که من به کجا روم چو برانیام
هوش مصنوعی: تو بخشندهای و من در جایگاه یک فقیر قرار دارم. چه کاری میتوانی برای من انجام بدهی جز این که به دیگری اشاره کنی؟ وقتی که مرا طرد کنی، باید به کجا بروم؟
کسی از محیط عدمکران چه ز قطره واطلبد نشان
ز خودم نبردهای آنچنان که دگر به خود برسانیام
هوش مصنوعی: کسی از فضای بینهایت نمیتواند نشانی بگیرد، حتی اگر بخواهد ماجرای خود را از یک قطره بسازد. تو همچنین نتوانستهای به من نشانی بدهی که بتوانم به خودم برسم و خودم را پیدا کنم.
به کجاست آن قدرم بقا که تأملی کندم وفا
عرق خجالت فرصتم نم انفعال زمانیام
هوش مصنوعی: به کجا بروم که این مقدار از وجودم باقی است که بتوانم وفا و صداقت را در آن بیابم؟ عرق خجالت من از فرصتی است که به کندی میگذرد و مرا به انفعال وادار میکند.
به فسردنم همه تن الم به تردّد آبله در قدم
چو غبار داغ نشستنم چو سرشک ننگ روانیام
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر احساس سردی و بیحالی را بیان میکند. او از تجربهای دردناک صحبت میکند که مثل زخمهایی در وجودش پدیدار شده و به مرور زمان، اثرات بد آن در حال گسترش است. در واقع، او به سردی و رکود در روح و جسم خود اشاره میکند و از ناپایداری و ناراحتیهای خود میگوید.
سحر طلسم هوا قفس همهجاست منفعل هوس
چه قدر عرق کندم نفس که به شبنمی بستانیام
هوش مصنوعی: صبحگاه، جادو و سحر در فضا و محیط اطراف وجود دارد و همهجا احساسات و آرزوها تحت تأثیر هستند. چقدر تلاش کردهام و عرق ریختهام تا بتوانم بهاندازهی یک شبنم در باغ زندگی کنم.
ز کدورت من و ما پُرم غم بار دل به که بشمرم
ستم است سنگ ترازویی که نفس کشد ز گرانیام
هوش مصنوعی: من از کدورت و جدایی، دلم پر از غم شده و نمیدانم چطور این درد را بیان کنم. گویی که بار سنگینی را بر دوش دارم که حتی نفس کشیدن برایم سخت شده است.
ز حضور پیریام اینقدر اثر امتحان قبول و رد
که رساند بر در نیستی خم پشت پای جوانیام
هوش مصنوعی: از گفتار یک فرد سالخورده، تأثیر عمیقی بر من مانده است که امتحانها و تجربیات زندگی باعث شده است در مرز نیستی، بار سنگینی بر دوشم احساس کنم و احساس کنم جوانیام به زحمت نشسته است.
نه به نقش بسته مشوشم نه به حرف ساخته سرخوشم
نفسی به یاد تو میکشم چه عبارت و چه معانیام
هوش مصنوعی: من نه به زیبایی ظاهری مشغولم و نه به حرفهای ساخته شده، بلکه در هر دم به یاد تو نفس میکشم و در این یاد، چه جملاتی و چه معانی زیبایی را تجربه میکنم.
همه عمر هرزه دویدهام خجلم کنون که خمیدهام
من اگر به حلقه رسیدهام تو برون در ننشانیام
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را بیهوده دویدهام و حالا که خسته و خمیدهام، نخواهی گذاشت که به جمع بازگردم و در حلقه دوستان قرار بگیرم.
ز طنین پشهٔ بینفس خجل است بیدل هیچکس
به کجایم و کیام و چیام که تو جز به ناله ندانیام
هوش مصنوعی: صدا و تن صدای پشهای بینفس باعث خجالت بیدل شده است. هیچکس نمیداند من کجا هستم، کی هستم و چه هستم، زیرا تو تنها به نالهام توجه میکنی.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰۰۲ به خوانش غلامرضا آقاسی
حاشیه ها
1396/09/06 06:12
تو کریم مطلق و من گدا چهکنی جز این که بخوانیم
درِ دیگری بنما به من بکجا روم چو برانیم