گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۰

هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما
یادش دل ما برد به جای دگر از ما
امید حریف نفس سست عنان نیست
ما را برسانید به او پیشتر از ما
دل را فلک آخر به‌گدازی نپسندید
هیهات چه برسنگ زد این شیشه‌گراز ما
تاکی هوس آوارهٔ پرواز توان زیست
یارب‌که جداکرد سر زیر پر از ما؟
آیینه به بر غافل از آن جلوه دمیدیم
جز ما نتوان یافت‌کسی را بتر از ما
بی‌پردگی آیینهٔ آثار غنا نیست
عریانی ما برد کلا‌ه وکمر از ما
گوهر ز قناعت‌گره طبع محیط است
ازکس دل پر نیست فلک را مگر از ما
کس آینه بر طاق تغافل نپسندد
از خود نگرفتی خبر ای بیخبر از ما
ما را ز درت جرأت دوری چه خیال است
صد مرحله دوراست درین ره جگراز ما
تا حشر درین بزم محال است توان برد
خلوت زتو و عالم بیرون در از ما
عمری‌ست وفا ممتحن ناز و نیاز است
نی تیغ ز دست تو جدا شد نه سر از ما
زحمتکش وهمیم چه ادبار و چه اقبال
بیدل نتوان‌گفت شب از ما سحر از ما

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما
یادش دل ما برد به جای دگر از ما
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، از طرف ما یاد و سلامی برای او برسان، زیرا دل ما به یاد او همیشه در حال ناله و درد است و به مکان دیگری رفته است.
امید حریف نفس سست عنان نیست
ما را برسانید به او پیشتر از ما
هوش مصنوعی: امید نداشته باش که نفس ما به راحتی کنترل شود. لطفاً ما را به او برسانید قبل از اینکه خودمان به او برسیم.
دل را فلک آخر به‌گدازی نپسندید
هیهات چه برسنگ زد این شیشه‌گراز ما
هوش مصنوعی: دل آسمان در آخر ترجیح نداد که عزیز دل ما را بسوزاند؛ افسوس که این شیشه‌ای که به دست ماست، به سنگ سختی برخورد کرد.
تاکی هوس آوارهٔ پرواز توان زیست
یارب‌که جداکرد سر زیر پر از ما؟
هوش مصنوعی: تا کی باید فقط آرزو داشته باشم که بتوانم پرواز کنم، ای کاش مرا از این حالت بی‌سر و سامان و زیر بال خودت جدا نکنند؟
آیینه به بر غافل از آن جلوه دمیدیم
جز ما نتوان یافت‌کسی را بتر از ما
هوش مصنوعی: ما در آینه‌ی خود نمی‌دانستیم که چقدر زیبا جلوه می‌کنیم، و هیچ‌کس نمی‌تواند مانند ما پیدا شود.
بی‌پردگی آیینهٔ آثار غنا نیست
عریانی ما برد کلا‌ه وکمر از ما
هوش مصنوعی: آیینه بدون پوشش، نشانهٔ ثروت و زیبایی نیست. برهنگی و عریانی ما ناشی از پاک کردن پوشش و زینت‌هایمان است.
گوهر ز قناعت‌گره طبع محیط است
ازکس دل پر نیست فلک را مگر از ما
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی قناعت و رضایت در دل داشته باشد، می‌تواند به گنجینه‌های ارزشمند دست یابد. در حقیقت، این فرد از آنچه دارد راضی است و این نگرش می‌تواند او را از ناملایمات زندگی دور کند. به عبارت دیگر، خوشبختی و آرامش درونی از درون انسان می‌جوشد و نه از برخورداری از دنیا و possessions.
کس آینه بر طاق تغافل نپسندد
از خود نگرفتی خبر ای بیخبر از ما
هوش مصنوعی: هیچ‌کس آینه را بر دیوار بی‌توجهی نمی‌پسندد؛ تو که از حال و احوال ما بی‌خبری، چرا از خودت بی‌خبر نیستی؟
ما را ز درت جرأت دوری چه خیال است
صد مرحله دوراست درین ره جگراز ما
هوش مصنوعی: دوری از تو چه خیالی است و چه جسارتی دارد؟ در این مسیر، حتی اگر صد مرحله از تو فاصله داشته باشیم، همچنان راهی طولانی در پیش داریم.
تا حشر درین بزم محال است توان برد
خلوت زتو و عالم بیرون در از ما
هوش مصنوعی: تا روز قیامت نمی‌توان از این جشن و میهمانی دور شد، زیرا نمی‌توان به خلوت تو و جهانی که بیرون از ماست، دسترسی پیدا کرد.
عمری‌ست وفا ممتحن ناز و نیاز است
نی تیغ ز دست تو جدا شد نه سر از ما
هوش مصنوعی: مدتی است که وفا و محبت همچنان در آزمون‌اند و ناز و نیاز بین ما برقرار است، نه اینکه تیغ عشق تو از دستم جدا شده باشد و نه اینکه سرم از تنم جدا شده باشد.
زحمتکش وهمیم چه ادبار و چه اقبال
بیدل نتوان‌گفت شب از ما سحر از ما
هوش مصنوعی: کسانی که تلاش می‌کنند، نمی‌توانند بگویند چه زمانی خوشبختی یا بدبختی به سراغشان می‌آید؛ شب و روز می‌توانند به خودشان وابسته باشند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/11/26 23:01
...

عمریست وفا ممتحن ناز و نیاز است....یعنی هنوز وادی امتحانه...هن.ز وادی قربانگاهه..هر لحظه در کشاکش عاشق و معشوقه...