اطلاعات
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر به گلشن ز ناز گردد قدِ بلندِ تو جلوهفرما
ز پیکرِ سرو، موجِ خجلت شود نمایان چو می ز مینا
هوش مصنوعی: اگر در باغ، زیبایی قد بلند تو جلوه کند، پیکرِ سرو در برابر تو شرمنده خواهد شد، مانند موجی که از خمار می در مینا نمایان میشود.
ز چشمِ مستت اگر بیابد قبولِ کیفیّتِ نگاهی
تپد ز مستی به رویِ آیینه نقشِ جوهر چو موجِ صَهبا
هوش مصنوعی: اگر چشمان مست تو نگاهی جذاب و دلربا داشته باشند، این عشق و مستی به قدری عمیق است که بر روی آیینه، مانند امواج شراب، نقش و نگاری زیبایی بر جا میگذارد.
نخواند طفلِ جنون مزاجم خطی ز پست و بلندِ هستی
شوم فلاطونِ مُلکِ دانش اگر شناسم سر از کفِ پا
هوش مصنوعی: کودک دیوانگیام اجازه نمیدهد تا نکات گرانبهایی از فلسفه و واقعیتهای زندگی را درک کنم. اگر بتوانم عمیقتر از ظواهر و سطحینگری بیاموزم، میتوانم مانند فلاطون به دانشی عمیق دست پیدا کنم.
به هیچ صورت ز دورِ گردون نصیبِ ما نیست سربلندی
ز بعدِ مردن مگر نسیمی غبارِ ما را بَرد به بالا
هوش مصنوعی: به هیچ وجه از زندگی و سرنوشتمان بهرهای از سربلندی نمیبریم، جز اینکه بعد از مرگمان، نسیمی غبار وجود ما را به آسمان ببرد.
نه شامِ ما را سحر نویدی، نه صبحِ ما را گلِ سفیدی
چو حاصلِ ماست ناامیدی، غبارِ دنیا به فرقِ عُقبا
هوش مصنوعی: نه در شب ما خبری از صبح نویدبخش است و نه در صبح ما گل زیبا و تازهای وجود دارد. آنچه که به دست آوردهایم فقط ناامیدی است و غبار دنیا بر سری که باید به آخرت برسانیم نشسته است.
رمیدی از دیده، بیتأمّل، گذشتی آخر به صد تغافل
اگر ندیدی تپیدنِ دل، شنیدنی داشت نالهٔ ما
هوش مصنوعی: بیتوجه و بدون درنگ از کنارم گذشتی، اما اگر دلتپیدن من را ندیدی، نالههای ما به گونهای بود که شنیدن آنها ممکن بود.
ز صفحهٔ رازِ این دبستان، ز نسخهٔ رنگِ این گلستان
نگشت نقشِ دگر نمایان مگر غباری به بالِ عَنقا
هوش مصنوعی: از دنیای رازآلود این مکتب، و از الگوی رنگین این بهشت، هیچ تصویری غیر از غبار وجود پرندهٔ افسانهای نیفتاده است.
به اولین جلوهات ز دلها رمید صبر و گداخت طاقت
کجاست آیینه تا بگیرد غبارِ حیرت درین تماشا
هوش مصنوعی: با نمایان شدن نخستین شکل تو، دلها از صبر گریختند و طاقت فرسوده شد. آیا آینهای هست که غبار شگفتی را در این تماشا جمعآوری کند؟
به دورِ پیمانهٔ نگاهت اگر زند لاف مِیفروشی
نفس به رنگِ کمند پیچد ز موجِ می در گلویِ مینا
هوش مصنوعی: اگر دور جام چشم تو القا کند که من شرابفروش هستم، نفس من به رنگ کمند تو در گلوی مینا گرفتار میشود و به تلاطم میافتد.
به بویِ ریحانِ مُشکبارت به خویش پیچیدهام چو سنبل
ز هر رگِ برگِ گل ندارم چو طایرِ رنگ، رشته بر پا
هوش مصنوعی: به عطر ریحان و بوی خوش تو، به خودم حساس شدهام و مانند سنبل، از هر برگ گل احساس میکنم. نمیتوانم مانند پرندهای با رنگهای متفاوت، خود را بروز دهم و احساس آزادی کنم.
به هرکجا ناز سر برآرد، نیاز هم پایِ کم ندارد
تو و خرامی و صد تغافل، من و نگاهی و صد تمنّا
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی و ناز ظاهر شود، کمبود نیاز و خواسته هم نیست. تو با زیبایی و ناز خود میروی و در عین حال بیتوجهیهای زیادی وجود دارد، و من با نگاه امیدوار و در دل هزار آرزو به تو مینگرم.
ز غنچهٔ او دمید بیدل بهارِ خطِّ نظرفریبی
به معجزِ حسن گشت آخر رگِ زمرّد ز لعل پیدا
هوش مصنوعی: به لطف زیبایی او، بهار عاشقی آغاز میشود و با جادوئی که در زیباییاش نهفته است، رنگ رگهای زمرّد به رنگ لعل تبدیل میگردد.
حاشیه ها
1389/07/02 09:10
کلام قاصر
"رنگ" در شعر بیدل نقش تعیینکنندهای دارد. این حاشیه را مینویسم برای بعدی که دیوان بیدل تکمیل شد.
1402/03/20 02:06
فاطمه یاوری
و حتی آیینه
1389/11/31 02:01
حمید سلطان
در مورد وزن غزل بیدل (اگر به گلشن ز ناز گردد قد بلند تو جلوه فرما ) که به صورت ( مفاعلن فع ) رکن بندی شده است نکته یی قابل توجه است : این تقطیع اشکال فنی قابل ملا حظه یی ندارد اما مساله این است که در نامگذاری وزن و تشخیص بحر عروضی آ ن دچار مشکل می شو یم زیرا در آنصورت باید آن را از متفرعات بحر هزج بگیریم: هزج مقبوض ابتر. حال آ نکه در کتابهای عروضی وزن مذکور را بصورت (فعول فع لن )رکن بندی کرده اند و از زحا فات بحر متقارب گرفته اند : متقلرب مقبوض ا ثلم . در این کتابها وزنی بنام ( مفاعلن فع )نیا مده است .هر چند مبحث زحافات عروضی ما غالبا بنیاد و پایه علمی محکمی ندارد اما بهر صورت به نفع و صرفه است که حتی ا لمقدور ارتباط ما را با عروض سنتی تا جا یی که ممکن باشد حفظ کنیم زیرا که خطر قطع ارتباط و بیگا نگی فر هنگی در میان است و نسلهای آ ینده دچار آ شفتگی و سر در گمی خوا هند شد . بنا بر این اگر مصلحت بدانید وزن غزل فوق را به صورتی که ذکر شد تصحیح بفر ما یید وا لله اعلم با لصواب .
درود
من بر خلاف دوستان دیگر احساس می کنم این شعر در بحر «کامل» سروده شده است .
ما در اشعار کهن بیشتر از چهار رکن را به این شکل مشاهده نمی کنیم (یا حد اقل تا به حال من ندیده ام )
اما بحر کامل زُحافی دارد به نام «مفاعلاتن» که اول آن که با تقطیع سازگار است دوم آنکه می شود بحر کامل مثمن مرفّل موقوص . هر چند شاید این دلیل ذکر شود که چنین بحری در اشعار فارسی وجود ندارد (منظور از وجود کاربرد است ) اما شما خیلی راحت می توانید با ضرب دست آهنگ و موسیقی آن را (هر چند سخت ) بدست آورید .
موفق باشید .
1393/09/20 02:12
بشیر رحیمی
با سلام، من با آنکه تبحری در بحر ندارم اما فکر میکنم نظر آقای احمدرضا توجهی، نزدیک به صواب است. "مفاعلاتن"، تکرار میشود و هیچ تقطیعی هم در کار نیست.
بیدل 13 غزل دیگر نیز بر همین بحر دارد؛ غزلهای شماره: 29، 30، 75، 263، 382، 879، 991، 1052، 2117، 2393، 2398، 2401 و 2509 بر همین بحر استوارند.
با پوزش از استاد ارجمند حمید سلطان.
سلام و علیکم:
من بر اظهار نظر محترم توجهی صحیح میگذارم که ای غزل در بحر کامل سروده شده.
1396/08/20 20:11
مسعود عباسی
با سلام
می توان وزن این شعر و اشعار مشابه را از زیر مجموعه های اوزان دوری ( متناوب ) بر شمرد. وزن هایی همچون مستفعلن فع مستفعلن فع ( فع لن فعولن فع لن فعولن ).واژه مفاعلاتن بعنوان رکن ، در میان ارکان عروض ثبت نشده است . بطور مثال در کتاب ادبیات فارسی 1 ( دوره پیش دانشگاهی رشته علوم انسانی )
1396/10/11 14:01
امین کیخا
رنگ قرمز چند واژه ی دیگر هم دارد یکی رُد که در زبان اوستا قرمز میشود و همریشه ی Redاست ، لال هم قرمز تیره تر است که لعل عربی از آن بنا شده است اما تیره ترین قرمز ، رنگ بیجاد است . کبود مایل به سرخ را گمست و نارنجی را سرنج و نارنجی تیره را شنگرف میگوییم .
شبیه شعری معروف از صفای اصفهانی شاعر دوران قاجار است.
چنین شنیدم که لطف یزدان به روی جوینده در نبندد...
من نیز میاندیشم با چهار مفاعلاتن طرفیم. هر چند با مفاعلنفع هم تقطیع ممکن است.
1401/11/05 14:02
قطره بقایی
از (۴×مفاعلن فع)بگذریم وزن این غزل(مفاعلاتن×۴) است.
1402/03/20 03:06
فاطمه یاوری
تو و خرامی و صد تغافل
من و نگاهی و صد تمنا.........((((:
.
نخواند طفلِ جنون مزاجم خطی ز پست و بلندِ هستی...
.
نه شامِ ما را سحر نویدی،
نه صبحِ ما را گلِ سفیدی
چو حاصلِ ماست "ناامیدی" ،
غبارِ دنیا به فرقِ عُقبا......!
1403/09/04 21:12
فاطمه یاوری
به هرکجا ناز سر برآرد، نیاز هم پایِ کم ندارد
تو و خرامی و صد تغافل، من و نگاهی و صد تمنّا