گنجور

غزل شمارهٔ ۱

آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا
تا وانمودند کیفیتِ ما
بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم
خود را به هر رنگ کردیم رسوا
در پرده پختیم سودایِ خامی
چندان که خندید آیینه بر ما
از عالمِ فاش بی‌پرده گشتیم
پنهان نبودن‌، کردیم پیدا
ما و رُعونت‌، افسانهٔ کیست
نازِ پری بست گردن به مینا
آیینه‌واریم محرومِ عبرت
دادند ما را چشمی که مگشا
درهایِ فرد‌وس وا بود امروز
از بی‌دماغی گفتیم فردا
گو‌هر گره بست از بی‌نیازی
دستی که شستیم از آبِ دریا
گر جیبِ ناموس تنگت نگیرد
در چینِ د‌امن خفته‌ست صحرا
حیرت‌طرازی‌ست، نیرنگ‌سازی‌ست
تمثالِ اوهام آیینه دنیا
کثرت نشد محو از سازِ وحدت
هم‌چون خیالات از شخصِ تنها
وهمِ تعلّق بر خود مچینید
صحرانشین‌اند این خانمان‌ها
موجود نامی است، باقی توهّم
از عالمِ خضر رو تا مسیحا
زین یأسِ مُنزَل ما را چه حاصل
هم‌خانه بیدل، هم‌سایه عَنقا

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا
تا وانمودند کیفیتِ ما
هوش مصنوعی: آیینه بر روی زمین قرار گرفت تا نشان دهد چه ویژگی‌هایی داریم.
بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم
خود را به هر رنگ کردیم رسوا
هوش مصنوعی: ما بنیادی برای نشان دادن احساسات‌مان ایجاد کردیم و خود را به هر شکلی درآوردیم که در نهایت باعث رسوایی‌مان شد.
در پرده پختیم سودایِ خامی
چندان که خندید آیینه بر ما
هوش مصنوعی: ما در دل خود آرزوهای ناپخته‌ای را این‌قدر پرورش دادیم که حتی آینه به ما لبخند زد.
از عالمِ فاش بی‌پرده گشتیم
پنهان نبودن‌، کردیم پیدا
هوش مصنوعی: از دنیای آشکار و واضح عبور کردیم و به دنیای ناپیدا وارد شدیم، جایی که ما را پنهان نمی‌کنند و خود را نشان دادیم.
ما و رُعونت‌، افسانهٔ کیست
نازِ پری بست گردن به مینا
هوش مصنوعی: ما و خودخواهی‌مان، داستان کیست که زیبایی‌اش گردن را به مینا آویزان کرده است؟
آیینه‌واریم محرومِ عبرت
دادند ما را چشمی که مگشا
هوش مصنوعی: ما همچون آینه‌ای هستیم که از تجربه‌های دیگران بهره‌مند نشده‌ایم، و چشمی که نباید باز شود تا این عبرت‌ها را ببینیم، به ما داده‌اند.
درهایِ فرد‌وس وا بود امروز
از بی‌دماغی گفتیم فردا
هوش مصنوعی: امروز درهای بهشت باز بود، اما به دلیل بی‌حوصلگی‌مان تصمیم گرفتیم برای ورود به آن، به فردا موکول کنیم.
گو‌هر گره بست از بی‌نیازی
دستی که شستیم از آبِ دریا
هوش مصنوعی: دست‌هایی که از دریا شسته شده‌اند، می‌توانند گره‌های طلا را باز کنند و ارزشمند شوند، حتی اگر به ظاهری بی‌نیاز به نظر بیایند.
گر جیبِ ناموس تنگت نگیرد
در چینِ د‌امن خفته‌ست صحرا
هوش مصنوعی: اگر جیب تو پر نباشد، بدان که سرزمین وسیع در دامان طبیعت آماده است.
حیرت‌طرازی‌ست، نیرنگ‌سازی‌ست
تمثالِ اوهام آیینه دنیا
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و فریبندگی دنیا اشاره دارد و به نوعی به بازی با تصورات و خیالات انسان‌ها پرداخته است. دنیا همچون آینه‌ای است که تصوراتی را در خود منعکس می‌کند و به همین دلیل می‌تواند ما را در حیرت و شگفتی نگه دارد. این آینه، ترفندهایی را در خود گنجانده که باعث می‌شود ما به راحتی فریب خورده و در دام روشنایی‌های زودگذر آن بیفتیم.
کثرت نشد محو از سازِ وحدت
هم‌چون خیالات از شخصِ تنها
هوش مصنوعی: تعداد زیاد چیزها نمی‌تواند از زیبایی و یکپارچگی وحدت بکاهد، همان‌طور که خیال‌ها از وجود یک فرد خاص محو نمی‌شوند.
وهمِ تعلّق بر خود مچینید
صحرانشین‌اند این خانمان‌ها
هوش مصنوعی: به خودتان وابسته نشوید، زیرا این افراد که گویا در بیابان زندگی می‌کنند، در واقع خانه و کاشانه‌های خود را دارند.
موجود نامی است، باقی توهّم
از عالمِ خضر رو تا مسیحا
هوش مصنوعی: موجودی هست که نامی دارد، و بقیه ‌ی آن تنها تصوری از دنیای خضر تا مسیحا است.
زین یأسِ مُنزَل ما را چه حاصل
هم‌خانه بیدل، هم‌سایه عَنقا
هوش مصنوعی: از این ناامیدی که در دل دارم، برای ما چه سودی دارد؟ همسایه ما بی‌احساس است و هم‌خانه ما هم دردی ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/11/09 09:02
حمید سلطان

رکن بندی این غزل (آینه بر خاک زد صنع یکتا ) به صورت مستفعلن فع مستفعلن فع اشکال دارد و باید فعلن فعولن فعلن فعولن باشد تا مطابقت کند با رکن بندی کتابهای عروضی در باب وزن متقارب مثمن اثلم . مستفعلن فع (یا مستفعلاتن ) را در بعضی ازمنابع عروضی رجز مرفل گفته اند نه متقارب اثلم. ( وا لله اعلم با لصواب ) .

1389/11/10 06:02
رسته

احسنت به آقای حمید سلطان که رکن بندی فعلن فعولن را به میان آورده اند . حتما حمید رضا هم تقطیع مستفعلن فع را بدون پشتوانه نیاورده اند. بنده شعر ی در اسقبال از این غزل سروده ام که در گنجور درج شده است و لینک آن در پای همین غزل هست. در آن موقع وزن گذاری این غزل انجام نشده بود و من آن را دنبال نکردم بلکه در حال و هوای غزل بودم و موسیقی غزل را از حالت انفعالی به حالت فعالتر در آوردم و اولین مصرع غزل را وارو کردم
زد صنع بکتا، آیینه بر خاک ....
در این خوانش تکیه ها می افتد روی هجای اول فعلن و هجای اول فعولن که مطابق تقطیع حمید سلطان است. و این مطابقت دارد با انزژی فعالی که در بحر متقارب داریم.
از طرف دیگر حال و هوای موسیقی غزل بیدل با تقطیع مستفعلن فع بهتر می خواندُ وگرنه نمی توانست آن همه حالت های هنری شاهکاری انفعالی را در این بحر فعال بکنجاند. جالب است که در نظر داشته باشیم که بیدل در ابتدای کار افسر ارتش بوده است و به علاوه اصل ونسب ترکی جعتایی داشته است ولی در زیر نظر صوفیان تربیت یافته بوده است ، در سرزمین هند نشو و نما یافته، مترجم و ناشر آثار این عربی بوده است، زبان خانوادگی اش ترکی بوده است. و این نقطه ی آمیزش چندین فرهنگ در یک غزل است در اوج شکوفایی هنری یک شاعر.

1390/08/01 16:11
حامد صدیقیان

با سلام به شما
در اول باید از زحمات شما برای ایجاد چنین سایت پرمحتوا و زیبایی تشکر کنم.
نمی دانم چرا همه غزلیات بیدل دهلوی را نمی شود مشاهده کرد, به نظر می رسد که مشکلی وجود داشته باشد اگر رفع فرمایی خیلی خوب خواهد شد.
من به دنبال این بیت می گشتم که ببینم آیا از بیدل هست یا نه اگر کسی می داند لطفا رهنمایی کند.
" روز وصلت از خجالت آب باید شد که ما **** در فراقت زندگی کردیم و جانی داشتیم"
با تشکر

1391/07/03 05:10
رسته

در پاسخ حامد صدیقیان

روز وصلش باید از شرم آب ‌گردیدن ‌که ما
در فراقش زندگی ‌کردیم و جانی داشتیم
اگر تا کنون این بیت را پیدا نکرده اید غزل 2344 را ببینید .

1392/12/04 10:03
انجینر فرهاد ایثار

با سلام , چنانیکه از نسخ متعد چاپی( ازجمله چاپ کابل) ابوالمعانی بیدل برایم مشهود بوده , که با اولین ورق گردانی دیوان اشعار بیدل همیشه با غزل مشهور ( به اوج کبریا کز پهلوی عجزا ست راه آنجا ) مواجه شدم, اما نرم ابزار گنجور در ردیف اول, غزل ( آیینه برخاک زد صنع یکتا ) را آورده است.درحالیکه نظر به نسخه ی شما ( گنجور) ترتیب تسلسل به اساس حروف آخر ابیات است, نه اساس آخر مصراع , که اگر چنین باشد , پس این غزل ( آیینه بر خاک زد صنع یکتا ) در اول این نسخه نباید قرار بگیرد. سپاس

1394/04/21 15:07
mohammad

ایین دنیا به نظر درست تر میاد تا ایینه دنیا

1394/05/12 02:08
بشیر رحیمی

آقای محمد گرامی. من فکر می‌کنم "آیینه" درست است. به دلیل دو کلمه "حیرت" و مخصوصا کلمه "تمثال". می‌گوید؛ زندگی برای ما حیرت‌طراز و نیرنگ‌ساز است؛ زیرا تمثال‌هایی که در آیینه دنیا دیده می‌شوند، اوهامی بیش نیستند.
حیرت‌طرازی است، نیرنگ‌سازی است
تمثال، اوهام؛ آیینه، دنیا
اگر "آیینه دنیا" در ادامه مصراع اول می‌بود و کمله "تمثال"، به‌کار نرفته بود، "آیین دنیا" درست بود.

1397/02/25 16:04
Safarisli

سلام بر جناب بیدل

1397/09/22 21:11
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com

بنیاد اظهار بر رنگ چیدیم . 『بیدل دهلوی』
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست ... صدای شاملو بود که می آمد . داشتم پرونده های آبی بیماران روانی را می خواندم . سرخی غروب توی دلم ریخته بود . گرمک ها توی حوض بالا و پایین می شدند ... نام : سَبو ... کنار سقاخانه ها می ایستد و تصنیف های جنسی می خواند . عاشق چراغانی است . اصرار دارد که از یک مگسِ سبز به دنیا آمده است ...
ساعت 1 صبح است . دوست دارم با ماژیک فسفری روی کلمه «سبو» خط بکشم . خط کشیدم . می روم که چراغ را خاموش کنم .
احمد آذرکمان . فشافویه ـ آبان 97

1398/09/10 00:12
شاملو

سال 1053 برای بیدل و قدسی مشهدی در نسخ خطی آمده لطفا تصحیح شود

1402/03/20 02:06
فاطمه یاوری

حبرت‌طرازی‌ست، نیرنگ‌سازی‌ست

تمثالِ اوهام آیینه دنیا....................

1402/05/02 08:08
قطره بقایی

وزن را اشتباه درج کردید این غزل در وزن:
مفعول مفعول مفعول فعلن ) میباشد به فرصت وزن اصل را درج میکنم.