گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹۴

فهم حقیقت من و ما را بهانه‌ام
خوابیده است هر دو جهان در فسانه‌ام
چون بوی غنچه‌ای‌ که فتد در نقاب رنگ
خون می‌خورد به پردهٔ حسرت ترانه‌ام
پاک است نامهٔ سحر ازگرد انتطار
قاصد اگر درنگ کند من روانه‌ام
بر دوش آه محمل دل بسته است شوق
چون سبحه می‌دود به سر ریشه دانه‌ام
زبن بزم غیر شمع کسی را نسوختند
دنیاست آتشی که منش در میانه‌ام
چندی تپید شعلهٔ امید و داغ شد
چون شمع بال سوخته بود آشیانه‌ام
عجزم چو سایه بر در دیر و حرم نشاند
یک جبههٔ نیاز و هزار آستانه‌ام
آشفته نیست طرهٔ وضع تحیرم
یارب به جنبش مژه مپسند شانه‌ام
در موج حیرتی چو گهر غوطه خورده‌ام
محو است امتیاز کران و میانه‌ام
عنقا به بی‌نشانی من می‌خورد قسم
نامی به عالم نشنیدن فسانه‌ام
لبریزم آنقدر ز تمنای جلوه‌ای
کز شرم ‌گر عرق‌ کنم آیینه خانه‌ام
تا پر فشانده‌ام قفس و آشیان گم است
بیدل چو بوی‌گل به‌کمین بهانه‌ام

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فهم حقیقت من و ما را بهانه‌ام
خوابیده است هر دو جهان در فسانه‌ام
هوش مصنوعی: در خواب غفلت، درک عمیق حقیقت وجود من و ما را فراموش کرده‌ام، و هر دو جهان در داستان‌ها و خیال‌های من به سر می‌برند.
چون بوی غنچه‌ای‌ که فتد در نقاب رنگ
خون می‌خورد به پردهٔ حسرت ترانه‌ام
هوش مصنوعی: وقتی بوی یک غنچه به مشام می‌رسد، انگار که رنگ خون به پرده‌های حسرت من می‌نشیند و آهنگ ناامیدی‌ام را می‌سازد.
پاک است نامهٔ سحر ازگرد انتطار
قاصد اگر درنگ کند من روانه‌ام
هوش مصنوعی: نامهٔ صبحگاهی بدون هیچ آلودگی و دلیلی است. اگر قاصد در ارسال آن تأخیر کند، من آماده‌ام تا حرکت کنم.
بر دوش آه محمل دل بسته است شوق
چون سبحه می‌دود به سر ریشه دانه‌ام
هوش مصنوعی: در اینجا احساس شوق و اشتیاقی عمیق توصیف شده است که به مانند گره‌ای بر دوش دل قرار دارد. این شوق همچون رشته‌ای از دانه‌های تسبیح، به آرامی و با سرزندگی در زندگی فرد جاری است. در واقع، غم و شادی پیوسته در دل وجود دارد و شوق به حرکت و زندگی ادامه می‌دهد.
زبن بزم غیر شمع کسی را نسوختند
دنیاست آتشی که منش در میانه‌ام
هوش مصنوعی: در مجالس و محافل، هیچ شمعی غیر از من نسوخت، زیرا دنیا برای من مانند آتشی است که در دل و درونم شعله‌ور است.
چندی تپید شعلهٔ امید و داغ شد
چون شمع بال سوخته بود آشیانه‌ام
هوش مصنوعی: مدتی شعلهٔ امید در دل من زبانه کشید و مثل شمعی که بال‌هایش سوخته، دلم به شدت سوخت و آسیب دید. آشیانه‌ام به خاطر این حس از بین رفته است.
عجزم چو سایه بر در دیر و حرم نشاند
یک جبههٔ نیاز و هزار آستانه‌ام
هوش مصنوعی: عجز و ناتوانی من مانند سایه‌ای بر در خانقاه و مکان‌های مذهبی قرار گرفته است و در حالی که تنها یک روی نیاز را به نمایش گذاشته‌ام، در واقع به هزاران در و آستانه برای درخواست کمک و یاری نیاز دارم.
آشفته نیست طرهٔ وضع تحیرم
یارب به جنبش مژه مپسند شانه‌ام
هوش مصنوعی: سردرگمی من به خاطر حالت موهایم نیست، بلکه به خاطر تکان‌های مژه‌ام است که باعث می‌شود این حالت را نپسندم.
در موج حیرتی چو گهر غوطه خورده‌ام
محو است امتیاز کران و میانه‌ام
هوش مصنوعی: من در دریایی از حیرت مانند مروارید غوطه ور هستم و مرز بین خود و دیگران برایم نامشخص و محو شده است.
عنقا به بی‌نشانی من می‌خورد قسم
نامی به عالم نشنیدن فسانه‌ام
هوش مصنوعی: عنقا به نشانه‌ای از وجود من قسم می‌خورد که هیچ‌کس در دنیا نامی از داستان من نشنیده است.
لبریزم آنقدر ز تمنای جلوه‌ای
کز شرم ‌گر عرق‌ کنم آیینه خانه‌ام
هوش مصنوعی: من به شدت از آرزوی دیدن جلوه‌ای لبریز هستم که اگر بخواهم از شرم عرق کنم، آینه‌های خانه‌ام غرق در بخار خواهند شد.
تا پر فشانده‌ام قفس و آشیان گم است
بیدل چو بوی‌گل به‌کمین بهانه‌ام
هوش مصنوعی: تا زمانی که پرهایم را پخش کرده‌ام، قفس و خانه‌ام گم شده است. بیدل، مانند بوی گل، در انتظار بهانه‌ای هستم.