غزل شمارهٔ ۱۸
نه طرح باغ و نه گلشن فکندهاند اینجا
در آب آینه روغن فکندهاند اینجا
غبار قافلهٔ عبرتی که پیدا نیست
همه به دیدهٔ روشن فکندهاند اینجا
رسیده گیر به معراج امتیاز چو شمع
همان سری که ز گردن فکندهاند اینجا
جنون مکن که دلیران عرصهٔ تحقیق
سپر ز خجلت جوشن فکندهاند اینجا
یکیست حاصل و آفت به مزرعی که شبی
ز دانه مور به خرمن فکندهاند اینجا
به صید خواهش دنیای دون دلیر متاز
هزار مرد ز یک زن فکندهاند اینجا
سر فسانه سلامت که خوابناکی چند
غبار وادی ایمن فکندهاند اینجا
نهفته است تلاش محیط موج گوهر
یه روی آبله دامن فکندهاند اینجا
رموز دل نشود فاش بیچراغ یقین
نظر به خانه ز روزن فکندهاند اینجا
مقیم زاویهٔ اتفاق تسلیمم
بساط عافیت من فکندهاند اینجا
چو شمع گردن دعوی چسان کشم بیدل
سرم به دوش فکندن فکندهاند اینجا
غزل شمارهٔ ۱۷: در خموشی همه صلح است، نه جنگ است اینجاغزل شمارهٔ ۱۹: کسی در بندغفلتماندهای چون من ندید اینجا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه طرح باغ و نه گلشن فکندهاند اینجا
در آب آینه روغن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: در این مکان نه باغی طراحی شده و نه گلشنی وجود دارد، تنها در آب میتوان دید که روغن ریختهاند و تصویر ناخوشایندی ایجاد کردهاند.
غبار قافلهٔ عبرتی که پیدا نیست
همه به دیدهٔ روشن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر قافلهای اشاره شده که با وجود اینکه نشانی از آن دیده نمیشود، همه میتوانند با نگاهی روشن و آگاهانه به آن توجه کنند. به عبارتی، هرچند ممکن است واقعهای در دوردستها قرار داشته باشد، اما انسانها با بصیرت میتوانند آن را درک کنند.
رسیده گیر به معراج امتیاز چو شمع
همان سری که ز گردن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: به بلندای مقام و اعتلای انسانی دست یافتهام، همچون شمعی که به خاطر نورش، سرش را از گردن خود آویزان کردهاند و در اینجا درخشش آن را نمایان کردهاند.
جنون مکن که دلیران عرصهٔ تحقیق
سپر ز خجلت جوشن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: دیوانهوار عمل نکن، چرا که دلیران و پژوهشگران در این مکان از شرم لباس زره خود را کنار گذاشتهاند.
یکیست حاصل و آفت به مزرعی که شبی
ز دانه مور به خرمن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: محصول و آفت در مزرعهای که شب هنگام، موری دانهها را به خرمن ریخته است، با یکدیگر تغییر میکنند و تنها چیزی که نشاندهنده این وضعیت است، نتیجه و داستانی است که از آن به وجود میآید.
به صید خواهش دنیای دون دلیر متاز
هزار مرد ز یک زن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: آدمهای شجاعی که به دنبال خواستههای دنیوی هستند، فریب نخورند؛ زیرا هزاران مرد برای یک زن به اینجا آمدهاند.
سر فسانه سلامت که خوابناکی چند
غبار وادی ایمن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که داستان سلامتی مانند خواب و خیال است و در این مکان، گرد و غبار و دود ناشی از سفر به سرزمین ایمن در هوا پخش شده است. این سخن میتواند به حالتی از عدم وضوح و عدم یقین در زندگی اشاره کند که در آن، خیال و واقعیت به هم آمیختهاند.
نهفته است تلاش محیط موج گوهر
یه روی آبله دامن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، تلاش و سرگرمی این محیط ناشی از موجهایی است که بر روی سطح آب ایجاد میشوند و به نوعی زیبایی و ارزشی را که در زیر آب پنهان است، نشان میدهند. به عبارتی، آنچه که در عمق وجود دارد، با دقت و توجه به ظواهر نمایان میشود.
رموز دل نشود فاش بیچراغ یقین
نظر به خانه ز روزن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: دلایل و رازهای دل را نمیتوان بیروشنایی یقین آشکار کرد؛ به گونهای که در اینجا، نظر و نگاه به درون خانه از راه روزنهای انجام میشود.
مقیم زاویهٔ اتفاق تسلیمم
بساط عافیت من فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: من در گوشهای از حوادث زندگی اقامت گزیدهام و تسلیم شرایط هستم، زیرا آرامش و راحتیام را اینجا برافراشتهاند.
چو شمع گردن دعوی چسان کشم بیدل
سرم به دوش فکندن فکندهاند اینجا
هوش مصنوعی: مثل شمعی که گردن خود را برای دعوا میکشد، من سرم را به دوش بیدل گذاشتهام؛ اینجا کسانی به من نگاهی میکنند که گویی من را در این وضعیت رها کردهاند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/11/09 12:02
در مصرع دومِ بیت دو بجای "فکندهاند " "فکناهاند " تایپ شدهاست . با سپاس.
1395/10/13 14:01
عباس
با سلام: مور به خرمن افکندن ضرب المثلی است؟ مراد از آن چیست؟