گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۶۶

آیین خود آرایی از روز الست ‌استش
دل تحفه مبر آن جا کایینه به دست استش
نخجیر فنا غیر از تسلیم چه اندیشد
در رنگ تو پردازد تیری ‌که به دست استش
توفان‌ کشاکشها وضع نفس است اینجا
ما ماهی آن بحریم‌ کاین صورت شست استش
هرگه نسق هستی موصوف نفس باشد
در بند چه بند استش‌ در بست چه‌ بست استش
موضوع خیالات است آرایش این محفل
چون آینه عنقایی نی بود و نه هست استش
برکوس و دهل نتوان بنیاد سلامت چید
دنیا گله‌ای دارد کاین شور شکست استش
هر چند زمینگیری‌ست جز نعل درآتش نیست
مانند سپند اینجا هر آبله جست استش
سر در قدم اشکم کاین شیشه به سنگ افکن
بی‌منت خودداری لغزیدن مست استش
بیمایگی فقرم تهمت‌کش هستی ماند
کم سایگی دیوار برگردن پست استش
چون نقش نگین بیدل پا درگل آفاتیم
هر چند بنای ما سنگ است شکست استش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آیین خود آرایی از روز الست ‌استش
دل تحفه مبر آن جا کایینه به دست استش
هوش مصنوعی: آئین زیبا کردن خود از روز نخستین خلق بوده است؛ دل خود را از آنجا که حقیقت به دست است، خالی مکن.
نخجیر فنا غیر از تسلیم چه اندیشد
در رنگ تو پردازد تیری ‌که به دست استش
هوش مصنوعی: در لحظه‌ی فنا و نابودی، غیر از تسلیم چه فکری می‌توان کرد؟ در واقع کسی که به تو علاقه‌مند است، چگونه می‌تواند از تیر عشقش دست بکشد؟
توفان‌ کشاکشها وضع نفس است اینجا
ما ماهی آن بحریم‌ کاین صورت شست استش
هوش مصنوعی: توفان و کشمکش‌ها نتیجه وضعیت روح و نفس ماست. در اینجا ما مانند ماهی در دریا هستیم، چرا که این شکل و ظاهر فقط در آب قابل شستن و تغییر است.
هرگه نسق هستی موصوف نفس باشد
در بند چه بند استش‌ در بست چه‌ بست استش
هوش مصنوعی: هر زمان که زندگی و وجود تو به وصف نفس و روح مرتبط است، در حقیقت در قید و بند چه چیزی قرار داری و این قید و بند چه معنی و درکی دارد؟
موضوع خیالات است آرایش این محفل
چون آینه عنقایی نی بود و نه هست استش
هوش مصنوعی: موضوع این مجلس خیالات و آرزوهاست. مانند آینه‌ای که فقط تصورات و جذابیت‌ها را نشان می‌دهد، این محفل نه از حقیقتی واقعی برخوردار است و نه قابل دسترسی است.
برکوس و دهل نتوان بنیاد سلامت چید
دنیا گله‌ای دارد کاین شور شکست استش
هوش مصنوعی: با صدای ساز و طبل نمی‌توان پایه‌های سلامت و آرامش را بنا کرد، چرا که دنیا پر از درد و شکایات است.
هر چند زمینگیری‌ست جز نعل درآتش نیست
مانند سپند اینجا هر آبله جست استش
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که علیرغم مشکلات و موانع، راهی برای پیشرفت و حرکت به جلو وجود دارد. مانند این که در زمان سختی‌ها، تنها نجات‌دهنده، وجود یک آتش به عنوان نماد امید و انرژی است. در واقع، هر نقص یا عیب می‌تواند به یک فرصت برای یادگیری و رشد تبدیل شود.
سر در قدم اشکم کاین شیشه به سنگ افکن
بی‌منت خودداری لغزیدن مست استش
هوش مصنوعی: در مقابل قدم‌های او، اشک‌هایم مانند شیشه‌ای هستند که به سنگ می‌خورند. او بدون هیچ چشم‌داشتی از افتادن من دوری می‌کند، چراکه در حالتی دلربا و مست‌وار به سر می‌برد.
بیمایگی فقرم تهمت‌کش هستی ماند
کم سایگی دیوار برگردن پست استش
هوش مصنوعی: فقر خود را به عنوان یک بیماری احساس می‌کنم، زیرا که از آن می‌ترسم و این احساس به من فشار می‌آورد. مانند دیواری که بر گردن ضعیف من سنگینی می‌کند.
چون نقش نگین بیدل پا درگل آفاتیم
هر چند بنای ما سنگ است شکست استش
هوش مصنوعی: ما مانند نقش زیبای یک نگین، در میان مشکلات و آلام قرار داریم. هرچند که ظاهراً مقاوم و سخت هستیم، اما در واقع به راحتی آسیب‌پذیر هستیم و ممکن است شکننده شویم.

حاشیه ها

1396/01/29 18:03
بابک

در بند چه بند استش در بست چه بست استش
این مصرع به چه معنی است؟

1396/01/31 06:03
بابک چندم

آقا بابک گرامی،
قرار نبود یکی از ما دوتا شماره ای برای خود انتخاب کنیم و شما چنان کردی؟ یا آیا ایشان بابک دیگری غیر از شما بود؟
در مورد پرسش شما:
"ش" را از استش جدا کن و بچسبان به لغت پیش ازآن->
در بند چه بندش است، در بست چه بستش است
بنده هم با اجازه سرکار و الباقی گنجوریان شدم بابک چندم