گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۶۵

جوانی سوخت پیری چند بنشاند به مهتابش
نبرد این شعله را خوابی‌ که خاکستر زند آبش
هوای ‌کعبهٔ تحقیق داری ساز تسلیمی
سجود بسمل اینجا در خم بال است محرابش
به جرأت بر میا، سامان جمعیت غنیمت‌دان
بنای اشک غیر از لغزش پا نیست سیلابش
چو آتش‌، جاه دنیا، بد مژه خواباندنی دارد
حذر از استر مخمل‌، لباس ابره سنجابش
طریق خلق داری‌، سنگ بر ساز درشتی زن
نهال رأفت از وضع ملایم می‌دهد آبش
بساط بی‌نیازی بایدت از دور بوسیدن
ندارد لیلی آن برقی ‌که مجنون آورد تابش
درین محفل چو شمع آورده‌ام غفلت ‌کمین چشمی
که تا مژگان در آتش خفته است و می‌برد خوابش
ره تحقیق از سیر گریبان طی نمی‌گردد
ندارد پیچش طومار دریا سعی گردابش
به یاد شرمگین چشمی قدح می‌زد خیال من
عرق تا جبهه خوابانید آخر در می نابش
اگر این برق دارد آتش رخسار او بیدل
نیابی در پس دیوار هیچ آیینه سیمابش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوانی سوخت پیری چند بنشاند به مهتابش
نبرد این شعله را خوابی‌ که خاکستر زند آبش
هوش مصنوعی: جوانی به سرعت سپری می‌شود و پیری قدرتمندتر از آن است که به سادگی از بین برود. شعله‌ای که جوانی ایجاد می‌کند، نمی‌تواند با خواب و خاموشی از بین برود. حتی آب هم نمی‌تواند این آتش را خاموش کند.
هوای ‌کعبهٔ تحقیق داری ساز تسلیمی
سجود بسمل اینجا در خم بال است محرابش
هوش مصنوعی: تو در جست‌وجوی کعبهٔ حقیقت هستی، پس باید با تسلیم و فروتنی به سجده درآیی. در اینجا، جایگاه عبادت و خم بال، نمادی از حالت روحانی و ارادت به پیشگاه معشوق است.
به جرأت بر میا، سامان جمعیت غنیمت‌دان
بنای اشک غیر از لغزش پا نیست سیلابش
هوش مصنوعی: با اطمینان قدم بردار و به ارزش جمعیت و انسانی که در کنار توست، توجه کن. بدان که ریزش اشک تنها نتیجه لغزش پاهای ماست و هیچ چیز بیشتری نیست.
چو آتش‌، جاه دنیا، بد مژه خواباندنی دارد
حذر از استر مخمل‌، لباس ابره سنجابش
هوش مصنوعی: مثل آتش، مقام و جاه دنیا هم خواب را از چشم می‌زند و باید از زینت‌های فریبنده و ظاهری، مانند جلیقه‌ی مخمل و لباس‌های زیبا، دوری کرد.
طریق خلق داری‌، سنگ بر ساز درشتی زن
نهال رأفت از وضع ملایم می‌دهد آبش
هوش مصنوعی: در زندگی با مردم به نرمی و محبت رفتار کن و اگر لازم است که تند سخن بگویی، به گونه‌ای باشد که باعث رشد و شکوفایی خوبی‌ها گردد. مهربانی و دل‌سوزی از شرایط مساعد به دیگران می‌رسد.
بساط بی‌نیازی بایدت از دور بوسیدن
ندارد لیلی آن برقی ‌که مجنون آورد تابش
هوش مصنوعی: برای اینکه به بی‌نیازی دست یابی، نیازی به بوسیدن از دور نیست؛ زیرا جاذبه‌ای که لیلی به مجنون داده، آنقدر قوی است که نیازی به این کار نیست.
درین محفل چو شمع آورده‌ام غفلت ‌کمین چشمی
که تا مژگان در آتش خفته است و می‌برد خوابش
هوش مصنوعی: در این جمع، من مثل شمعی هستم که در حال روشنایی‌ام، اما غفلت و بی‌خبری در کمین است. چشمی وجود دارد که تا وقتی مژگانش در آتش خواب است، دیگه بیدار نمی‌شود و خوابش را می‌برد.
ره تحقیق از سیر گریبان طی نمی‌گردد
ندارد پیچش طومار دریا سعی گردابش
هوش مصنوعی: برای پیشرفت در تحقیق و جست‌وجو، نباید از مسیر مشخص آن منحرف شد. تلاش‌های بی‌پایه و اساس نمی‌تواند به نتایج مطلوبی منجر شود، مانند گرداب که در دریا پیچ و خم ندارد و فقط موجب سردرگمی می‌شود.
به یاد شرمگین چشمی قدح می‌زد خیال من
عرق تا جبهه خوابانید آخر در می نابش
هوش مصنوعی: در ذهن من خاطراتی از چشمی شرمگین می‌گذرد، که به خاطر آن احساساتی در من بوجود آمده است. در نهایت، نوشیدنی‌ای گرانبها و ناب مرا به خواب می‌برد.
اگر این برق دارد آتش رخسار او بیدل
نیابی در پس دیوار هیچ آیینه سیمابش
هوش مصنوعی: اگر چهره‌اش این‌قدر درخشان و جذاب است، بی‌تردید نمی‌توانی در پشت هیچ دیواری، جلوه‌ای مانند آن را در آینه پیدا کنی.