گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۶۴

خواه در معمورهٔ جان خواه در ویرانه باش
با هزاران در پس دیوار خود چون شانه باش
چشم منت جز به نور عشق نتوان آب داد
صیقل آیینه‌ای خاکستر پروانه باش
دعوی قدرت رها کن هیچ‌ کارت بسته نیست
ای سراپایت کلید فتح بی‌دندانه باش
دشت سودا گرد آثارش سلامتخانه است
در پناه سایهٔ مو چون سر دیوانه باش
کاروان عمریست از پاس قدم پا می‌خورد
پیرو محمل‌کشان لغزش مستانه باش
بیوفایی صورت رنگ بهار زندگی‌ست
آشنای خویش شو یعنی ز خود بیگانه باش
مستی سرگشتگان شوق ناهنجار نیست
شعلهٔ جواله شو سر بر خط پیمانه باش
تا تأمل می‌گماری رفته‌اند این حاضران
چشم بر محفل گشا و گوش بر افسانه باش
عالمی مست خیال نرگس مخمور اوست
گر تو هم زین نشئه بویی برده‌ای میخانه باش
بیدل اجزای نفس تا کی فراهم داشتن
پای تا سر ریشه‌ای بی‌احتیاط دانه باش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواه در معمورهٔ جان خواه در ویرانه باش
با هزاران در پس دیوار خود چون شانه باش
هوش مصنوعی: هرچند که در زندگی با آرامش و نشاط به سر ببری یا در سختی و پریشانی، همیشه باید به خودت و درونیاتت توجه کنی و سعی کنی در هر شرایطی بهترین حالت را داشته باشی.
چشم منت جز به نور عشق نتوان آب داد
صیقل آیینه‌ای خاکستر پروانه باش
هوش مصنوعی: برای چشم‌هایی که منتظر نور عشق هستند، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند زندگی ببخشد. باید مانند آیینه‌ای باشی که تنها با نوری که از عشق می‌آید، صیقل می‌خورد، نه که تنها به یاد خاکستر پروانه‌ها اکتفا کند.
دعوی قدرت رها کن هیچ‌ کارت بسته نیست
ای سراپایت کلید فتح بی‌دندانه باش
هوش مصنوعی: ادعای قدرت را کنار بگذار، هیچ چیزی نمی‌تواند تو را محدود کند. تو که همه‌ی وجودت درها را به روی موفقیت باز می‌کند، مثل کلیدی استی که بدون دندانه است و به راحتی قفل‌ها را می‌گشاید.
دشت سودا گرد آثارش سلامتخانه است
در پناه سایهٔ مو چون سر دیوانه باش
هوش مصنوعی: دشت پر از خیالات و افکارش مکانی امن و آرام است. در سایه‌ی موهایش احساس امنیت کن و مانند دیوانگان رفتار کن.
کاروان عمریست از پاس قدم پا می‌خورد
پیرو محمل‌کشان لغزش مستانه باش
هوش مصنوعی: کاروان زندگی مدتی است که با قدم‌های ما در حرکت است، پس باید با شور و شوق و بی‌خیالی مثل مسافرانی که در حال نوشیدن هستند، راه برویم.
بیوفایی صورت رنگ بهار زندگی‌ست
آشنای خویش شو یعنی ز خود بیگانه باش
هوش مصنوعی: ناپایداری و بی‌وفایی به رنگ‌ها و زیبایی‌های بهار زندگی، ما را به آشنایی با خودمان دعوت می‌کند. یعنی باید از وابستگی‌های دنیوی فاصله بگیریم و به عمق وجود خود پی ببریم.
مستی سرگشتگان شوق ناهنجار نیست
شعلهٔ جواله شو سر بر خط پیمانه باش
هوش مصنوعی: این بیت به ما می‌گوید که شور و شوق عابران عاشق، آشفته و ناپایدار نیست. پس باید همچون شعله‌ای در قلب یک مشعل، در جستجوی حقیقت و معنا باشیم و در کانون محبت و عشق قرار بگیریم.
تا تأمل می‌گماری رفته‌اند این حاضران
چشم بر محفل گشا و گوش بر افسانه باش
هوش مصنوعی: تا وقتی که تفکر می‌کنی، این افراد حاضر در جمع رفته‌اند. چشم‌ات را به محفل بگشا و گوش‌ات را به داستان‌ها بسپار.
عالمی مست خیال نرگس مخمور اوست
گر تو هم زین نشئه بویی برده‌ای میخانه باش
هوش مصنوعی: شخصی که تحت تأثیر زیبایی چشم‌گیر محبوبش قرار دارد، در حالتی از خوشی و مستی است. اگر تو نیز از این حال و هوای خوش بهره‌مند شده‌ای، پس باید در میخانه و میان لذت‌ها بمانی.
بیدل اجزای نفس تا کی فراهم داشتن
پای تا سر ریشه‌ای بی‌احتیاط دانه باش
هوش مصنوعی: مدت‌هاست که اجزای وجود خود را جمع‌آوری کرده‌ای، اما تا چه زمانی می‌خواهی در حالت بی‌احتیاط و ناپختگی باقی بمانی؟ همچون دانه‌ای که ریشه‌اش را در خاک می‌کارد و به آن توجهی ندارد.