گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۶۲

هوس وداع بهار خیال امکان باش
چو رنگ رفته به‌باغ دگر گل‌افشان باش
کناره‌جویی ازین بحر عافیت دارد
وداع مجلسیان‌کن ز دور گردان باش
گرفتم اینکه به جایی نمی‌رسد کوشش
چو شوق ننگ فسردن مکش پر افشان باش
بقدر بی‌سر و پاپی‌ست اوج همتها
به باد ده‌ کف خاک خود و سلیمان باش
نظاره‌ها همه صرف خیال خودبینی است
به‌دهر دیدهٔ بیناکجاست عریان باش
اگر گدا ز دلی نیست دیده‌ای بفشار
محیط اگر نتوان بود ابر نیسان باش
سراسر چمن دهر نرگسستان است
تو نیز آینه‌ای بر تراش و حیران باش
به دام حرص چو گشتی اسیر رفتن نیست
به رنگ موج زگردابها گریزان باش
مگیر این همه چون گردباد دامن دشت
بقدرآنکه سر از خودکشی‌گریبان باش
شرار کاغذم از دور می‌زند چشمک
که یک نفس به‌خود آتش زن و چراغان باش
جنون متاع دکان خیال نتوان بود
به‌هر چه از هوست واخرند ارزان باش
دربن زمانه ز علم و هنرکه می‌پرسد
دو خرگواه‌ کمالت بس است انسان باش
خبر ز لذت پهلوی چرب خویشت نیست
شبی چو شمع دربن قحطخانه مهمان باش
چو شانه‌ات همه‌گر صد زبان بود بیدل
ز مو شکافی زلف سخن پشیمان باش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هوس وداع بهار خیال امکان باش
چو رنگ رفته به‌باغ دگر گل‌افشان باش
هوش مصنوعی: خواستن وداع با بهار خیال، مثل این است که می‌خواهی رنگی که در باغ به سراغ گل‌ها رفته، دوباره به رنگ دیگری تبدیل کنی. پس به زیبایی و شادابی زندگی ادامه بده و از خوشی‌ها بهره‌مند باش.
کناره‌جویی ازین بحر عافیت دارد
وداع مجلسیان‌کن ز دور گردان باش
هوش مصنوعی: فرار از این دریاى آرامش و آسایش، وداع کردن از جمع دوستان است؛ بنابراین بهتر است از دور خداحافظى کنى و به آرامش خود ادامه بدهى.
گرفتم اینکه به جایی نمی‌رسد کوشش
چو شوق ننگ فسردن مکش پر افشان باش
هوش مصنوعی: کوشش و تلاش به تنهایی کافی نیست و نباید از تلاش کردن خسته شوید؛ بلکه باید با شوق و انگیزه بالا ادامه دهید و به جلو پیش بروید. نباید اجازه دهید که ناامیدی شما را از تلاش بازدارد.
بقدر بی‌سر و پاپی‌ست اوج همتها
به باد ده‌ کف خاک خود و سلیمان باش
هوش مصنوعی: به اندازه‌ی بی‌سر و پا بودن، اوج آرزوها و تلاش‌ها به خاک پای خودت بسته است؛ بنابراین مانند سلیمان باش.
نظاره‌ها همه صرف خیال خودبینی است
به‌دهر دیدهٔ بیناکجاست عریان باش
هوش مصنوعی: تمام نگاه‌ها تنها به خاطر خودستایی و خودبین شدن است. در دنیا، آن کس که واقعاً بینا است کجاست؟ باید بی‌پرده و صریح باشی.
اگر گدا ز دلی نیست دیده‌ای بفشار
محیط اگر نتوان بود ابر نیسان باش
هوش مصنوعی: اگر کسی از شدت غم و فقر به تنگ آمده و دلش تنگ است، بهتر است از اطرافش فاصله بگیرد و خود را در جمع‌های شاد و محیط‌های مثبت قرار دهد. چون در غیر این صورت، نمی‌تواند از غصه‌ها و مشکلاتش رهایی یابد.
سراسر چمن دهر نرگسستان است
تو نیز آینه‌ای بر تراش و حیران باش
هوش مصنوعی: دنیا همچون باغی پر از گل‌های نرگس است، تو هم می‌توانی به شکلی زیبا و جالب در این فضا بدرخشی و متعجب باقی بمانی.
به دام حرص چو گشتی اسیر رفتن نیست
به رنگ موج زگردابها گریزان باش
هوش مصنوعی: زمانی که به دام حرص گرفتار می‌شوی، دیگر راهی برای فرار وجود ندارد. باید از چرخش‌های خطرناک و مشکلات دوری کنی.
مگیر این همه چون گردباد دامن دشت
بقدرآنکه سر از خودکشی‌گریبان باش
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که در برابر مشکلات و چالش‌ها نباید خود را به اندازه‌ای درگیر کنیم که مانند طوفان، همه چیز را به هم بریزیم. باید در برابر مسائل و ناراحتی‌ها به خودآزاری و خودکشی روی نیاوریم و با آرامش و تفکر برخورد کنیم.
شرار کاغذم از دور می‌زند چشمک
که یک نفس به‌خود آتش زن و چراغان باش
هوش مصنوعی: کاغذی که در دستانم دارم، از دور به من علامتی می‌دهد که یک بار دیگر با شوق و حرارت، به کارم ادامه دهم و زندگی‌ام را نورانی کنم.
جنون متاع دکان خیال نتوان بود
به‌هر چه از هوست واخرند ارزان باش
هوش مصنوعی: دیوانگی و جنون، کالای مغازه‌ی خیال نیست که بتوان به هر چیزی که از محبت و دل‌باختگی می‌آید، ارزان و بی‌قیمت فروخت.
دربن زمانه ز علم و هنرکه می‌پرسد
دو خرگواه‌ کمالت بس است انسان باش
هوش مصنوعی: در این دنیا، تنها کافی است که از علم و هنر بپرسند. اگر به تو پاسخ دهند، نشان‌دهنده‌ی کمال توست، بنابراین تلاش کن که انسانی کامل باشی.
خبر ز لذت پهلوی چرب خویشت نیست
شبی چو شمع دربن قحطخانه مهمان باش
هوش مصنوعی: خبر از لذت کنار خودت نیست، شبی مانند شمع در بی‌پناهی و قحطی، مهمان باش.
چو شانه‌ات همه‌گر صد زبان بود بیدل
ز مو شکافی زلف سخن پشیمان باش
هوش مصنوعی: اگر شانه‌ات صد زبان داشته باشد، یعنی اگر توانایی بیان تمام خواسته‌ها و احساساتت را داشته باشی، باز هم از ناگفته‌ها و رازهایی که در موهای درهم و برهم زلفت پنهان شده، آگاه نباش. پس بهتر است که به آنچه داری، راضی باشی و از بیان هر چه بیشتر خود بپرهیزی، چون ممکن است پشیمان شوی.