گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۶۱

چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش
کرم‌ کن و عرق انفعال احسان باش
بساط این چمن آیینه‌داری ادب است
چو شبنم آب شو اما به چشم حیران باش
حضور آبلهٔ پا اگر به دست افتد
قدم بر افسر شاهی گذار و سلطان باش
زخون خود چو حنا رنگ تحفه پردازد
گل وسیلهٔ پابوس خوش خرامان باش
چه لازم است ‌کشی رنج انتظاریها
جگر چو صبح به چاکی ده و گلستان باش
ز مشرب خط و خال بتان مشو غافل
به حسن معنی‌ کفر آبروی ایمان باش
هوا پرستی جمعیت از فسرده دلی است
چو گرد بر سر این خاکدان پریشان باش
کجاست وسعت دیگر سواد امکان را
چو شعله در جگر سنگ داغ جولان باش
ز فکر عقدهٔ دل چون‌ گهر مشو غافل
دمی که ناخن موجت نماند دندان باش
دلیل مطلب عشاق بودن آسان نیست
به نامه‌ای که ندارد سواد عنوان باش
به ساز حادثه هم نغمه بودن آرام است
اگر زمانه قیامت ‌کند تو توفان باش
به جز فنا نمک ساز زندگانی نیست
تمام شیفتهٔ اینی و اندکی آن باش
در این چمن همه عاجز نگاه دیداریم
تو نیز یک دونگه در قطار مژگان باش
چه ننگ دلق و چه فخر کلاه غفلت توست
به هر لباس ‌که باشی ز خویش عریان باش
دلیل وحدت از افسون‌ کثرتی بیدل
همین قدر که به جسم آشنا شدی جان باش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش
کرم‌ کن و عرق انفعال احسان باش
هوش مصنوعی: مانند ابر و دریا، از گفتن فضیلت بخشندگی پشیمان باش و در عمل، نوع‌دوستی و فداکاری را نشان بده.
بساط این چمن آیینه‌داری ادب است
چو شبنم آب شو اما به چشم حیران باش
هوش مصنوعی: در این چمن، فضایی پر از ادب و زیبایی وجود دارد. مانند شبنمی که بر روی گل‌ها نشسته، باید به آرامی و با شگفتی به این زیبایی نگاه کنی.
حضور آبلهٔ پا اگر به دست افتد
قدم بر افسر شاهی گذار و سلطان باش
هوش مصنوعی: اگر به کسی آبله در پا بزند، نشان از آن است که او می‌تواند به مرتبه‌ی بالایی برسد و به مقام سلطنت دست یابد. پس حتی در شرایط سخت و دشوار، می‌توان به موفقیت و مقام بالا نائل شد.
زخون خود چو حنا رنگ تحفه پردازد
گل وسیلهٔ پابوس خوش خرامان باش
هوش مصنوعی: از خون خود مانند حنابندان، رنگین می‌شود، و هدیه‌ای به گل‌ها می‌دهد که پای افرادی که با ناز و خوشحالی راه می‌روند، را تزیین می‌کند.
چه لازم است ‌کشی رنج انتظاریها
جگر چو صبح به چاکی ده و گلستان باش
هوش مصنوعی: چرا باید به خاطر انتظارات سختی بکشی؟ مانند صبح که می‌درخشد و با زیبایی‌اش جهان را سرشار از شادی می‌کند، تو نیز می‌توانی زندگی را پر از زیبایی و خوشی کنی.
ز مشرب خط و خال بتان مشو غافل
به حسن معنی‌ کفر آبروی ایمان باش
هوش مصنوعی: به زیبایی و ویژگی‌های ظاهری معشوقان دلخوش نباش، زیرا وجود ظاهری آن‌ها تنها یک بخش است و حقیقت واقعی و زیبایی اصلی در معانی عمیق‌تری نهفته است که ممکن است حتی بر ایمان و اعتقاد انسان تأثیر بگذارد.
هوا پرستی جمعیت از فسرده دلی است
چو گرد بر سر این خاکدان پریشان باش
هوش مصنوعی: تجمع مردم به خاطر دل‌خوری و ناامیدی است. پس مانند گرد و غبار در این دنیای بی‌ثبات، در بی‌نظمی و آشفتگی زندگی کنید.
کجاست وسعت دیگر سواد امکان را
چو شعله در جگر سنگ داغ جولان باش
هوش مصنوعی: کجاست وسعت دیگر سواد امکان را، مانند شعله‌ای در دل سنگ داغ که در حرکت است؟
ز فکر عقدهٔ دل چون‌ گهر مشو غافل
دمی که ناخن موجت نماند دندان باش
هوش مصنوعی: هرگز از فکر راه‌های رهایی از کینه‌ها و غم‌های درون غافل نشو، چرا که زمانی ممکن است فرصتی برای تغییر وضعیتت را از دست بدهی. در این لحظه، باید قوی و دندان‌تیز باشی، مانند موجی که هیچ زمان از قدرتش کوتاه نمی‌آید.
دلیل مطلب عشاق بودن آسان نیست
به نامه‌ای که ندارد سواد عنوان باش
هوش مصنوعی: عشق و عاشق بودن آسان نیست، مثل نامه‌ای که هیچ اطلاعاتی درباره‌اش وجود ندارد و نمی‌توان به راحتی فهمید موضوعش چیست.
به ساز حادثه هم نغمه بودن آرام است
اگر زمانه قیامت ‌کند تو توفان باش
هوش مصنوعی: اگر در مواجهه با مشکلات و حوادث زندگی، بتوانی با آن‌ها همراه شوی و آرامش خود را حفظ کنی، در زمان‌های سخت که همه چیز به هم می‌ریزد، باید مانند توفان قوی و پرتوان باشی.
به جز فنا نمک ساز زندگانی نیست
تمام شیفتهٔ اینی و اندکی آن باش
هوش مصنوعی: جز از بین رفتن و نابودی، هیچ طعمی در زندگی وجود ندارد. تماماً به این وجود وابسته‌ای و کمی هم به آن چیز دیگر توجه کن.
در این چمن همه عاجز نگاه دیداریم
تو نیز یک دونگه در قطار مژگان باش
هوش مصنوعی: در این گلزار، همه ما نمی‌توانیم به خوبی به تصویر زیبایی تو نگاه کنیم، تو هم باید کمی در میان مژگان‌های خودت بدرخشی.
چه ننگ دلق و چه فخر کلاه غفلت توست
به هر لباس ‌که باشی ز خویش عریان باش
هوش مصنوعی: آیا ننگ و عیبی در لباس حقارت تو وجود دارد یا اینکه افتخار در کلاهی است که به خاطر نادانی بر سرت گذاشته‌ای؟ هرچقدر هم که خود را با لباس‌های مختلف بپوشانی، در نهایت پرتگاه اصلی در درون تو باقی می‌ماند.
دلیل وحدت از افسون‌ کثرتی بیدل
همین قدر که به جسم آشنا شدی جان باش
هوش مصنوعی: دلیل یکپارچگی از جادو و تنوع این است که وقتی با جسم و ظاهر آشنا شدی، باید روح و جان را درک کنی و به آن پی ببری.