غزل شمارهٔ ۱۶۷۹
سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار
از پر طاووس دامن بر کمر دارد بهار
شبنم ما را به حیرت آب میباید شدن
کز دل هر ذره توفانی دگر دارد بهار
رنگ دامن چیدن و بوی گل از خود رفتنست
هر کجا گل میکند برگ سفر دارد بهار
جلوه تا دیدی نهان شد رنگ تا دیدی شکست
فرصت عرض تماشا اینقدر دارد بهار
محرم نبض رم و آرام ما عشق است و بس
از رگ گل تا خط سنبل خبر دارد بهار
ای خرد چون بوی گل دیگر سراغ ما مگیر
درجنون سرداد ما را تا چه سر دارد بهار
سیر این گلشن غنیمت دان که فرصت بیش نیست
در طلسم خندهٔ گل بال و پر دارد بهار
بویگل عمریست خونآلودهٔ رنگست و بس
ناوکی از آه بلبل در جگر دارد بهار
لاله داغ و گل گریبانچاک و بلبل نوحهگر
غیر عبرت زین چمن دیگر چه بردارد بهار
زندگی میباید اسباب طرب معدوم نیست
رنگ هر جا رفته باشد در نظر دارد بهار
زخم دل عمریست درگرد نفس خواباندهام
در گریبانی که من دارم سحر دارد بهار
کهنه درس فطرتیم ای آگهی سرمایگان
چند روزی شد که ما را بیخبر دارد بهار
چند باید بود مغرور طراوت های وهم
شبنمستان نیست بیدل چشم تر دارد بهار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار
از پر طاووس دامن بر کمر دارد بهار
هوش مصنوعی: بهار همچون پر طاووس زیبایی به خود میگیرد و مزهای شگفتانگیز از شکوفهها و گلها را به ارمغان میآورد. گلزار بهاری جلوهای دلنواز و وafi و زنده دارد که نظر هر بینندهای را به خود جلب میکند.
شبنم ما را به حیرت آب میباید شدن
کز دل هر ذره توفانی دگر دارد بهار
هوش مصنوعی: شبنم و رطوبت صبحگاهی ما را به اندیشه و تفکر وامیدارد، چرا که از دل هر ذره، یک طوفان دیگر بهاری وجود دارد.
رنگ دامن چیدن و بوی گل از خود رفتنست
هر کجا گل میکند برگ سفر دارد بهار
هوش مصنوعی: هر جا که گلها شکوفه میزنند و زیبایی و رایحهشان منتشر میشود، نشان از این دارد که بهار در حال آمدن است و باید آماده سفر و تغییر باشیم.
جلوه تا دیدی نهان شد رنگ تا دیدی شکست
فرصت عرض تماشا اینقدر دارد بهار
هوش مصنوعی: تا وقتی که زیبایی را دیدی، پنهان شد. تا وقتی که رنگ را مشاهده کردی، از بین رفت. وقت تماشای بهار فقط به اندازه ای است که فرصت داری.
محرم نبض رم و آرام ما عشق است و بس
از رگ گل تا خط سنبل خبر دارد بهار
هوش مصنوعی: عشق، دلیل تپش و آرامش ماست و از دل گل تا نشانههای سنبل، بهار از همه چیز خبر دارد.
ای خرد چون بوی گل دیگر سراغ ما مگیر
درجنون سرداد ما را تا چه سر دارد بهار
هوش مصنوعی: ای خرد، مانند بوی گل، دیگر به سراغ ما نیا؛ ما را در جنون و دیوانگی رها کردهای و حالا میخواهیم ببینیم این بهار چه نتیجهای خواهد داشت.
سیر این گلشن غنیمت دان که فرصت بیش نیست
در طلسم خندهٔ گل بال و پر دارد بهار
هوش مصنوعی: از زیباییهای این گلستان بهره ببر، زیرا زمان زیادی برای لذت بردن نیست. در خندههای گل، بهار بال و پر دارد و باید از آن استفاده کرد.
بویگل عمریست خونآلودهٔ رنگست و بس
ناوکی از آه بلبل در جگر دارد بهار
هوش مصنوعی: بوی گل مدتی است که به رنگ خون آغشته شده و بلبل تنها درد دلش را در سینهاش دارد، بهار هم به همین حال است.
لاله داغ و گل گریبانچاک و بلبل نوحهگر
غیر عبرت زین چمن دیگر چه بردارد بهار
هوش مصنوعی: لالهای سوزان و گلی با دامن پاره، و بلبل نالان در این باغ، جز عبرتی از این طبیعت، بهار چه چیز دیگری میتواند به ارمغان آورد؟
زندگی میباید اسباب طرب معدوم نیست
رنگ هر جا رفته باشد در نظر دارد بهار
هوش مصنوعی: در زندگی باید به دنبال خوشی و شادابی باشیم، چرا که هیچ چیز خالی از رنگ و طراوت نیست. هر کجا هم که برویم، بهار همیشه در ذهن ما باقی میماند و میتواند زیباییها و شادیها را به یاد ما آورد.
زخم دل عمریست درگرد نفس خواباندهام
در گریبانی که من دارم سحر دارد بهار
هوش مصنوعی: مدت طولانیست که زخم دلم را در دل خود پنهان کردهام، در آغوشی که من دارم، جایی که سحر بهار وجود دارد.
کهنه درس فطرتیم ای آگهی سرمایگان
چند روزی شد که ما را بیخبر دارد بهار
هوش مصنوعی: ما از قدیم به اصول طبیعی و ذات خود آشنا هستیم، ای آگاهی! چند روزی است که بهار ما را نادیده گرفته و بیخبر است.
چند باید بود مغرور طراوت های وهم
شبنمستان نیست بیدل چشم تر دارد بهار
هوش مصنوعی: چند بار باید فریب جذابیتهای ظاهری را خورد؟ شبنمها جزو دنیای خیال هستند. بیدل (دلی رنجیده) در نگاه خود به بهار، احساساتی عمیق و روشنی دارد.