غزل شمارهٔ ۱۶۷۲
ای هوس قطع نفس کن ساعتی دنگم گذار
بیخماری نیست مستی شیشه در سنگمگذار
بوی منت برنمیدارد دماغ همتم
از غرض بردار دست و بر دل تنگم گذار
بیخودان محملکشگرد دو عالم وحشتند
گر شکست دامنت بارست بر رنگمگذار
ای جنون عمریست میخواهم دلی خالیکنم
شیشهام را بشکن و گوشی بر آهنگم گذار
کس ندارد جز عرق تاب جدال اهل شرم
آب شو آنگه قدم در عرصهٔ جنگم گذار
داغ را غیر از سیاهی سایهٔ دیوار نیست
یک دو روزی عافیت آیینه در زنگمکذار
بیجنون دنیا و عقباکسوت ناکامی است
زین دو دامن یک گریبانوار در چنگم گذار
پلهٔ میزان موهومی نمیباشد گران
گو فلک همچون شرر در سنگ بیسنگم گذار
بیدماغی نقد امکان را ودیعت خانهایست
مهر هر گنجی که خواهی بر دل تنگم گذار
نُه فلک بیدل غبار آستان نیستیست
گر تو مرد اعتباری پا به اورنگم گذار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۱: مردی چو شمع در همهجا، جا نگاه دارغزل شمارهٔ ۱۶۷۳: در این ادبکده جز سر به هیچ جا مگذار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای هوس قطع نفس کن ساعتی دنگم گذار
بیخماری نیست مستی شیشه در سنگمگذار
هوش مصنوعی: ای خواستههای نفسانی، لحظهای مرا رها کن. حال من، حالتی معتادانه است و برای مدتی نیست که از آن رنج میبرم. به من اجازه بده که از این حالت دور شوم، چرا که در این دنیا، به مانند شیشهای در دست سنگی، آسیبپذیر هستم.
بوی منت برنمیدارد دماغ همتم
از غرض بردار دست و بر دل تنگم گذار
هوش مصنوعی: بوی خوش نیکی و مهربانی تو را احساس نمیکنم، پس ای کاش از خواستههایم دست برداری و بر دل دلشکستهام نیکو بنگری.
بیخودان محملکشگرد دو عالم وحشتند
گر شکست دامنت بارست بر رنگمگذار
هوش مصنوعی: ناگهان احساس بیخبری و پریشانی به انسان دست میدهد. اگر در زندگی به چالشها و مشکلاتی برخورد کنی، ممکن است از سختیها رنج ببری و در این حال فقط یک رنگ و محمل باقی بماند.
ای جنون عمریست میخواهم دلی خالیکنم
شیشهام را بشکن و گوشی بر آهنگم گذار
هوش مصنوعی: من سالهاست که در آرزوی آرامش ذهنی هستم. بیخیالیام را به دست بیاور و احساساتم را آزاد کن.
کس ندارد جز عرق تاب جدال اهل شرم
آب شو آنگه قدم در عرصهٔ جنگم گذار
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که جز عرق و تلاش نتواند در برابر ننگ و عیب ایستادگی کند. پس زمانی که خود را آماده کردی، قدم به میدان مبارزه بگذار.
داغ را غیر از سیاهی سایهٔ دیوار نیست
یک دو روزی عافیت آیینه در زنگمکذار
هوش مصنوعی: درد و رنجی که احساس میشود، جز تاریکی و سایههای دیوار چیز دیگری نیست. به مدت کوتاهی میتوان به آرامش و خوبی در آینه نگاه کرد، ولی این پایان خوشی نمیماند و دوباره به زنگار و مشکلات باز میگردیم.
بیجنون دنیا و عقباکسوت ناکامی است
زین دو دامن یک گریبانوار در چنگم گذار
هوش مصنوعی: بدون دیوانگی، دنیا و دیوانگی به تو چیزی جز ناکامی نخواهد داد. از این دو، مانند دامن و گریبان به هم پیوسته، یکی را در دستم بگیر.
پلهٔ میزان موهومی نمیباشد گران
گو فلک همچون شرر در سنگ بیسنگم گذار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وزن و اهمیت چیزی واقعی نیست و به نظر میرسد که زندگی یا سرنوشت انسانها تحت تأثیر عوامل نامشخص و بیپایه قرار دارد. در واقع، شخص حس میکند که مانند شعلهای در سنگی بیساز و کار است و هیچ پایداری ندارد. به طور کلی، این عبارت به ناپایداری و غیرواقعی بودن ارزشها و تأثیرات زندگی اشاره دارد.
بیدماغی نقد امکان را ودیعت خانهایست
مهر هر گنجی که خواهی بر دل تنگم گذار
هوش مصنوعی: ضعف در درک ارزشها و امکانات، مانند خانوادهای است که نشانه خالص و ارزشمندی دارد. هر چیزی که بخواهی میتوانی در دل من که تنگ است قرار دهی.
نُه فلک بیدل غبار آستان نیستیست
گر تو مرد اعتباری پا به اورنگم گذار
هوش مصنوعی: بهشتی که در آن قرار داری، پر از غبار و بیاحترامی است. اگر تو انسانی با اعتبار و افتخار هستی، قدمی به زمین من بگذار.