غزل شمارهٔ ۱۶۶۰
نه جام باده شناسم نه کاسهٔ طنبور
جز آنقدرکه جهان یکسر است و چندین شرر
ندانم آنهمه کوشش برای چیستکه چرخ
ز انجم آبلهدار است چون کف مزدور
هجوم آبلهٔ اشک پر به سامان است
درین حدیقه همین خوشه میدهد انگور
به خردهبینی غماز عشق مینازیم
که تا به دست سلیمان رساندهام پی مور
چو غنچهگلشن پوشیده حالتی دارم
به بیضه شوخی عنقاست در پر عُصفور
ز اهل قال توان بوی درد دل بردن
به جای نغمه اگر خون کشد رگ طنبور
جهان طربگه دیدار و ما جنوننظران
پی غبار خیالی رساندهایم به طور
کشیدهاند در این معرض پشیمانی
عسل تلافی نیش از طبیعت زنبور
ز موج درخور جهدش شکست میبالد
به عجز پیش نرفتهست اعتبار غرور
توان معاینه کرد از فتیلهسازی موج
که بحر راست چه مقدار در جگر ناسور
چو شمع موم به جز سوختن چه اندوزد
کسی که ماند ز شهد حقیقتی مهجور
ز یار دورم و صبری ندارم ای ناصح
دل شکسته همین ناله میکند مغرور
ز سردمهری ایام دم مزن بیدل
مباد.چون سحرت از نفس دمد کافور
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه جام باده شناسم نه کاسهٔ طنبور
جز آنقدرکه جهان یکسر است و چندین شرر
هوش مصنوعی: من نه از شراب چیزی میدانم و نه از ساز و نوازندگی، فقط به اندازهای که میدانم دنیا پر است از آتش و شور و هیجان.
ندانم آنهمه کوشش برای چیستکه چرخ
ز انجم آبلهدار است چون کف مزدور
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا این همه تلاش میکنم، در حالی که دنیا و سرنوشت به اندازهی کفِ دست یک مزدور نابسامان و بینظم است.
هجوم آبلهٔ اشک پر به سامان است
درین حدیقه همین خوشه میدهد انگور
هوش مصنوعی: در این باغ، اشکها به وفور جاری است و همینطور، خوشههای انگور نیز به بار آمدهاند.
به خردهبینی غماز عشق مینازیم
که تا به دست سلیمان رساندهام پی مور
هوش مصنوعی: ما به جزییات کوچک عاشقی توجه میکنیم و به خاطر اینکه توانستهایم آن را به سلیمان (نماد قدرت و حکمت) برسانیم، به خود میبالیم.
چو غنچهگلشن پوشیده حالتی دارم
به بیضه شوخی عنقاست در پر عُصفور
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که من مانند غنچهای هستم که در باغی پنهان است و حالتی خاص دارم. این حالت، شبیه به شوخی بازی پرندهای بزرگ و افسانهای است که در دنیای واقعی وجود ندارد.
ز اهل قال توان بوی درد دل بردن
به جای نغمه اگر خون کشد رگ طنبور
هوش مصنوعی: از کسانی که فقط صحبت میکنند، نمیتوان درد و غم واقعی را درک کرد. اگر برای دلها جان بدهی، این جای موسیقی میتواند احساس را منتقل کند.
جهان طربگه دیدار و ما جنوننظران
پی غبار خیالی رساندهایم به طور
هوش مصنوعی: دنیا مکانی شاداب و پر از دیدار است و ما عاشقانی هستیم که به خاطر تصاویر خیالانگیز، به دنبالش میرویم.
کشیدهاند در این معرض پشیمانی
عسل تلافی نیش از طبیعت زنبور
هوش مصنوعی: در این دنیا، مثل عسل که خوشمزه و شیرین است، انسانها ممکن است با پشیمانی و دردسرهایی مواجه شوند که ناشی از رفتارهای طبیعی و غریزی خودشان است. در واقع، لذتها و خوشیها ممکن است عواقب ناخوشایندی نیز به همراه داشته باشند، مانند نیش زنبور.
ز موج درخور جهدش شکست میبالد
به عجز پیش نرفتهست اعتبار غرور
هوش مصنوعی: از قدرت امواج دریا که تلاش کرده، این کار شکسته میشود و به ناتوانی میبالد، چرا که هیچگاه به اعتبار و مقام خود پیش نرفته است.
توان معاینه کرد از فتیلهسازی موج
که بحر راست چه مقدار در جگر ناسور
هوش مصنوعی: توانایی بررسی و شناخت اثرات و مشکلات ناشی از فعالیتهای انسانی در دریا، و اینکه دریا چه مقدار درد و آسیب به همراه دارد.
چو شمع موم به جز سوختن چه اندوزد
کسی که ماند ز شهد حقیقتی مهجور
هوش مصنوعی: هر کس که مانند شمع فقط به سوختن مشغول است، به جز این کار دیگر چیزی نمیتواند داشته باشد. کسی که از حقیقت و شیرینی آن دور مانده، توانایی درک و بهرهبرداری از آن را ندارد.
ز یار دورم و صبری ندارم ای ناصح
دل شکسته همین ناله میکند مغرور
هوش مصنوعی: من از یارم دورم و صبر ندارم، ای نصیحتگر، دل شکستهام همین ناله را سر میدهم و این احساس مغروری در من وجود دارد.
ز سردمهری ایام دم مزن بیدل
مباد.چون سحرت از نفس دمد کافور
هوش مصنوعی: از روزگار سرد و بیرحم چیزی نگو، ای بیدل. زیرا وقتی نفس صبحگاهی تو به مشام میرسد، خوشبو و دلپذیر خواهد بود.