غزل شمارهٔ ۱۶۵۳
چه رسد ز نشئهٔ معنوی به دماغ بیحس بیخبر
ز پری پیامی اگر بری به دکان شیشهگران مبر
در اعتباری اگر زنی مگذر ز ساز فروتنی
که بهکام حاصل مدعا به تلاش ریشه رسد ثمر
به وداع قافلهٔ هوس، دل جمع ناقهکش تو بس
نگذشته محمل موجکس، ز محیط جز به پلگهر
نگهی که در چمن ادب، هوس انتظار چه عبرتی
چو سحر ز چاک دل آب ده، به گلی که خنده زند به سر
چو سرشک تا نکشی تری، مگذر ز جادهٔ خودسری
ستم است رنج قدم بری به خرام آبله درنظر
بهشمار عیبگذشتگان، مگشا ز هم لب تر زبان
اگر از حیا نگذشتهای به فسانه پردهٔ کَس مَدر
سر و برگ فرصت آگهی همه سوخت غفلت گفتگو
چو چراغ انجمن نفس به فسانه شد شب ما سحر
غم بیتمیزی عافیت نشود ندامت هوش کس
به چه سنگ کوبم از آرزو سر ناکشیده به زبر پر
هوس حلاوت این چمن نسزد به جبهه گره زدن
به هوا چه خط که نمیکشد تری از طبیعت نیشکر
نرسید دامن همتی به تظلم غم بیکسی
زدهایم دست بریدهای به زمین چو بهلهٔ بیکمر
به صفیکه تیغ اشارتشکند امتحان جفاکشان
فکند جنونگذشتگی سربیدل از همه پیشتر
اطلاعات
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه رسد ز نشئهٔ معنوی به دماغ بیحس بیخبر
ز پری پیامی اگر بری به دکان شیشهگران مبر
هوش مصنوعی: اگر کسی در حالت معنوی و روحانی قرار دارد، به او چه مربوط که پیام یا خبری از زیباییهای پنهان بیخبر و بیاحساس برسد؟ و اگر این پیام هم به دستش رسید، نباید آن را به دکان شیشهگران ببرد.
در اعتباری اگر زنی مگذر ز ساز فروتنی
که بهکام حاصل مدعا به تلاش ریشه رسد ثمر
هوش مصنوعی: اگر در جایی به اعتبار و مقام خود خواهید، هرگز از فروتنی غافل نشوید. چرا که با تلاش و پشتکار، به نتایج مورد نظر خواهید رسید و به خواستهتان خواهید رسید.
به وداع قافلهٔ هوس، دل جمع ناقهکش تو بس
نگذشته محمل موجکس، ز محیط جز به پلگهر
هوش مصنوعی: دل آرامش خود را از قافله آرزوها جدا کرده است و به دلیل وفاداریاش به مسیر، نگذشته از محیطی با موجهای ناآشنا، تنها به پل گهر توجه کرده است.
نگهی که در چمن ادب، هوس انتظار چه عبرتی
چو سحر ز چاک دل آب ده، به گلی که خنده زند به سر
هوش مصنوعی: نگاه کردن به زیباییهای چمن ادب و داشتن آرزوی انتظار، همچون درسی است که از سحرگاه برمیخیزد. دل دیوانهوار مانند گلی است که در انتظار خنده و شادی است.
چو سرشک تا نکشی تری، مگذر ز جادهٔ خودسری
ستم است رنج قدم بری به خرام آبله درنظر
هوش مصنوعی: تا زمانی که اشک نریزی و احساساتت را بروز ندهی، از راه خودخواهی و استبداد بگذارید. رنج بردن در این مسیر عذابآور است؛ بهتر است با ملاطفت و احتیاط قدم برداری.
بهشمار عیبگذشتگان، مگشا ز هم لب تر زبان
اگر از حیا نگذشتهای به فسانه پردهٔ کَس مَدر
هوش مصنوعی: اگر در مورد عیبهای گذشتگان صحبت نکنیم، زبانمان را باز نکنیم و سکوت کنیم. اگر حقیقتاً از حیا و شرم برخوردار هستی، به رازها و داستانهای دیگران بیاحترامی نکن.
سر و برگ فرصت آگهی همه سوخت غفلت گفتگو
چو چراغ انجمن نفس به فسانه شد شب ما سحر
هوش مصنوعی: تمام نشانههای فرصت در آتش غفلت سوختند. گفتگو مانند چراغی در مجالس، نفس ما را به داستانی کشاند و شب ما به صبح تبدیل شد.
غم بیتمیزی عافیت نشود ندامت هوش کس
به چه سنگ کوبم از آرزو سر ناکشیده به زبر پر
هوش مصنوعی: غم بینظمی و پریشانی هیچگاه به خاطر عافیت و راحتی نخواهد بود، چون هیچکس نمیداند که به چه دلیلی باید آرزوهای خود را سرکوب کند.
هوس حلاوت این چمن نسزد به جبهه گره زدن
به هوا چه خط که نمیکشد تری از طبیعت نیشکر
هوش مصنوعی: آرزو کردن لذت شیرینی این گلستان ارزش ندارد، چون از عشق و زیبایی طبیعت، حتی تری نیشکر هم لذت نمیبرند.
نرسید دامن همتی به تظلم غم بیکسی
زدهایم دست بریدهای به زمین چو بهلهٔ بیکمر
هوش مصنوعی: تنها ماندن و رنجی که میبرم، باعث شده تا نتوانم به کسی کمک کنم. یعنی مانند پرندهای که بیپر و بالش به زمین افتاده، در حالی که هیچ حامی و پشتوانهای ندارم.
به صفیکه تیغ اشارتشکند امتحان جفاکشان
فکند جنونگذشتگی سربیدل از همه پیشتر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره میکند که افرادی که با شمشیر و قدرت در یک صف قرار دارند، با آزمونهای سختی روبهرو میشوند. کسانی که در گرداب بلا و مشکلات قرار دارند، به نوعی دیوانگی و شجاعت درون را از دیگران بیشتر از خود نشان میدهند. در واقع، در این شرایط سخت، وفاداری و شجاعت برخی افراد بیشتر از دیگران قابل مشاهده است.